پيشنهاد ديگر
درست مثل «ادرنه» در«كرك لارلي» هم چندين بار به گولن پيشنهاد ازدواج شد. به او ميگفتند: «در اينجا ازدواج كن و در همينجا بمان!» اما گولن جواب ميداد: «خانميكه من بايد با او ازدواج ميكردم سه صد سال قبل درگذشت.» گولن با اين سخنانش در حقيقت فلسفه بافيِ ظريف تاريخي ميكرد. زيرا به گمان او مسلمانان از 300 سال بدينسو در جايگاهيكه بايد ميبودند، نبودند. سالهاي 1600 كه عثمانيها ميادين جنگ را ميباختند آغاز اين دورة انحطاط بود.
گولن پس از هشت ماه اقامت در «كرك لارلي» شاهد فشارهاي برخي از مقامات محلي برخود بود از اينرو در فبروري 1966 براي 20 روز اجازه گرفت. او فكر كرد كه پس از «ادرنه»، اكنون وقت ترك «كرك لارلي» نيز فرا رسيده است. لذا به انقره آمد و با «يشر توناگور» رئيس عمومي شؤنات اسلامي ديدار نمود. «توناگور» پيش از سوات يلدرم مفتي «ادرنه» بود، به همين خاطر گولن را از نزديك ميشناخت. او كه پس از سمت «إفتا» در «ادرنه» به حيث واعظ در «ازمير» انجام وظيفه كرده بود، در سال 1965 پس از بر سر قدرت آمدن حزب عدالت، به صفت رئيس عمومي شؤن اسلامي تعيين شد. توناگور از گولن ميخواست وظيفة واعظي او را در ازمير به پيش ببرد. اما گولن با اعتراض به اين پيشنهاد ميگفت: «ازمير مرا قورت خواهد كرد. اگر ممكن باشد مرا در يكي از شهرهاي كوچك غرب توظيف كنيد.»
اما «توناگور» عريضة تقرري در «ازمير» را آماده ساخت و كمي با فشار از گولن خواست امضا كند. بدينطريق گولنِ 28 ساله به صفت واعظ «ازمير» و مدير ليلية مسجد «كاستانه پازاري» مركز ازمير، مقرر شد و به «ازمير» آمد.
استاد گولن هر جمعه در مسجد جامع «ازمير» سخنراني ميكرد و مثل «ادرنه وكرك لارلي» در ازمير هم فعال بود. رسيدگي به 400 شاگردي كه در ليلة قرآن ميآموختند، و در ضمن سخنرانيهايآخر هفته در مناطقي چون «اگه، آيدن، اودهمش، تيره و صالحلي».
گولن وقتي به ازمير آمد، به مدت شش ماه، شبها روي كاوچ اتاق مدير خوابيد. بعداً در يك اتاقك چوبي چهار متر مربعيكه در صحن مسجد براي او ساخته شد، جابجا گرديد. در قسمت عقبي اين كلبه كه از دو بخش تشكيل يافته بود، تختخواب و الماري كتابهايش قرار داشت. شبها در هنگام خواب نميتوانست پاهايش را به راحتي دراز كند. و در قسمت پيشروي از مهمانها پذيرايي ميكرد و چاي ميداد. اين كلبة تختهاي در زمستان بيش از حد سرد و در تابستان بيش از حد گرم بود.
گولن در آن دورانيكه پوهنتونها از سوي حركتهاي دانشجويي اشغال ميشد و اين روند در 1968 در فرانسه آغاز يافته و به سرعت سراسر اروپا را در بر گرفته و به تركيه هم سرايت كرده بود، هم مدير ليلية «كاستانه پازاري» بود و هم براي جوانان ليسهها و پوهنتونها كمپهايي ترتيب ميداد. در اولين كمپيكه در سال 1968 در كنار روستاي «كايناك لار» به فاصلة 10 كيلومتري علاقه داري «بوجه» در ازمير شروع كرد، سه خيمه زده شد و تعداد شاگردان اشتراك كننده 60-70 نفر بود. اين محل، به مركزيكه او مدير آن بود تعلق داشت. استاد گولن دربارة ضرورت اين كمپها ميگفت: «شاگردانيكه سه ماه تابستان رخصت هستند و به قريه هايشان ميروند با استفاده از اين فرصت و آمدن به دل طبيعت، ميتوانند خود را روحاً و بدناً تقويت كنند و دورة آموزشي را كه در ماههاي تابستان به سكتگي مواجه ميشود، بلاوقفه ادامه دهند» در اطراف ازمير معلمان و گروههاي مختلف ديگر كمپ برپا ميكردند اما گولن شكل جديدي از كمپ را بيشتر با برنامههايي همچون كتابخواني و تربيت نفس و شخصيت، رايج ساخت. اين كمپها هر سال با اشتراك تعداد بيشتري از جوانان در اطراف ازمير تا سالهاي 1970 ادامه يافت. در اين كمپها كه از ماه جون شروع و تا ماه سپتامبر دوام ميكرد فقط كتاب خوانده نميشد بلكه فعاليتهاي مختلف سپورتي هم با هدف انكشاف ذهني، بدني و روحي جوانان انجام ميگرفت.
گولن در اين كمپهاي تابستاني خيمه ميزد و گلنگ به دست چاه آب حفر ميكرد و چاههاي بدرفت و فاضلاب آماده ميساخت. در اولين كمپ آشپز نبود، خود گولن آشپزي ميكرد. بر علاوة غذا، شيريني آماده كرده بود و خود او كفگير به دست آن را به شاگردانيكه در نوبت ايستاده بودند، تقسيم ميكرد. و براي روشناييكمپ هم از يك جنراتور استفاده ميكردند. اين جنراتور هر گاهي خراب ميشد و كار تعمير آن باز هم برعهدة خود گولن بود.
گولن شاگردانش را بسيار دوست داشت. وقتي يك شاگرد به دليل سرقت از ليليه اخراج ميشد گولن سر زينهها نشسته بود و از پشت او گريه ميكرد. كنترول بعضي از شاگردان چه در ليليه و چه در كمپ آسان نبود. روزي در سينماي »ازمير» فلم يكي از هنر پيشههاي مشهور نمايش داده ميشد، خود هنرپيشه هم به ازمير آمده بود. در آن روز چهار تن از شاگردان گولن از كمپ فرار كرده به سينما رفتند.
گولن در بيان حالت رواني كودكان اين سن و سال ميگويد: «چيزي را به كودك تشريح ميكنيد و او هم با چشمان اشك آلود ميشنود. ده دقيقه بعد او را در سينما در حال ديدن فلم مييابيد.»
علامه گولن بخشي از معاش ماهوارش را كه 450-500 ليره بود به شاگردش «محمت بنجي» كه شاگردان را سرپرستي ميكرد، ميداد تا به محصلان نيازمند تقسيم كند، او ميگويد در طول سه ساليكه سرپرستيشاگردان را ميكرد علامه گولن به اين شكل به او پول ميداد.
علامه گولن كه تنها معاش واعظياش را ميگرفت 10 ليره حق الزحمهاي را كه در برابر هر درس ميدادند و 17 ليرهاي را كه به خاطر نوكري شبانه روزي داده ميشد، نميگرفت. در حاليكه او روزانه 10 ساعت درس ميداد و اكثر روزهاي هفته مثل اينكه نوكري باشد، بيدار بود.
بناءً غذاي روزانة استاد گولن كه مقدار كمي از معاشش را استفاده ميكرد بسيار ساده بود. او غذاي ليليه را نميخورد و غذاهاي سادهاي مثل پنير و تخم مرغ را از بيرون ميخريد. اين را هم بانان خشكيكه در بدل پول از ليليه ميخريد، نوش جان ميكرد. اغلب روزها را با نان و پياز سپري مينمود، حتي گاهي براي اينكه شاگردان اذيت نشوند در صنف ميگفت: «من پياز را بسيار دوست دارم. آيا دهن من بوي پياز ميدهد؟» و بدينطريق عكس العمل آنها را ميديد و در ادامه با گفتن يك فكاهي دربارة پياز شاگردان را به خنده ميآورد.
كم نبود تعداد آنانيكه او را نصف شب در حال پاك كردن تشنابهاي ليليه ميديدند. و در ساعاتي از روز پيش روي ليليه را ميشست و در روزهاي عيدقربان در ساعاتيكه همه خواب ميبودند، او بر ميخاست و جايي را كه قرباني ذبح شده بود پاك ميكرد. در چنين حالتي اگر كسي ميآمد و از او ميخواست اين كار را او انجام دهد هرگز قبول نميكرد و كاري را كه شروع كرده بود، خود به پايان ميرساند. حتي او در سالهاي 1950 كه هنوز در ارضروم شاگرد بود، پيپ آب به دست، تشنابهاي مدرسه را پاك ميكرد.
گولن آن طوركه غذاي ليليه را نميخورد پول آب وضو و غسلش را نيز حساب ميكرد و ميپرداخت. و از اشياييكه به ليليه تعلق داشت از جمله چبلك و جانپاك به هيچ وجه استفاده نميكرد.
- Created on .