در قرآن کریم تصریح گردیده است که ارادۀ کلّی، فقط و فقط از آنِ خداوند است، اما چنانکه معلوم است به انسان هم اراده جزئی داده شده است، با این حال، آیا کسیکه مرتکب گناهی میگردد، با پیروی از ارادۀ خود مرتکب گناه می شود و یا اینکه ارادۀ کلّی پروردگار، او را به
بیان مختصر مسئله این است که: انسان دارای اراده است. فرق نمیکند که ما آن را ارادۀ جزئی، و یا مشیّت بشری، ویا نیروی کسب انسان بنامیم. و خلق نمودن پروردگار را نیز ارادۀ کلّی، نیروی آفرینش، یعنی تصرف قدرت، اراده و تکوین (اینها از صفات پروردگار اند)، نامگذاری کنیم.
اگر مسئله را از جنبۀ ارتباطش به پروردگار مورد بررسی قراردهیم، چنین برداشت میشود که گویا خداوند، مجبور میسازد و آن چیز مورد نظر هم، تحقق پیدا میکند که در اینصورت، مسئلۀ جبر داخل میشود و هر گاه از جنبۀ ارتباطش به انسان مورد ارزیابی قرار گیرد، به گونه یی برداشت میشود که انسان خودش کارهای خود را انجام میدهد که در اینصورت هم، نظریۀ معتزلی که عبارت است از: "هرکس خالق افکار خودش هست." وارد میشود.
هر چیز و هر پدیدۀ کاینات را خداوند خلق میکند. معنی "ارادۀ کلّی" مطرح شده در این سوال نیز همین است. حتی در قرآن کریم آمده است: "والله خلقکم و ما تعملون" یعنی هم شما وهم کارهایتان را الله (ج) می آفریند. هم خالق شما وهم خالق افعالی که از شما صادر میشود، فقط الله است.
به طور مثال: اگر شما یک تکسی بسازید و یک خانه اعمار کنید، خالق این افعال، الله است. زیرا شما و کارهیتان به الله (ج) تعلق دارید. اما در تمام این کارهای انجام یافته، مسئله مهم به شما ارتباط میگیرد که آنهم عبات است از "کسب و مباشرت". این امر، یک شرط عادی و یک سبب ناچیز است. درست مانند فشاردادن بر دکمۀ شبکه بسیار بزرگ برق که قدرت روشن ساختن کل دنیا را داشته باشد... درچنین وضعیتی، آنگونه که کسی گفته نمیتواند "شما هیچ نقش و هیچ مداخله یی ندارید" این را هم نمیتواند بگوید که "کار روشن ساختن کاملاً به شما مربوط است".
هرکار بطور کل به خداوند تعلق دارد. اما خداوند (ج) هنگام آفریدن این کارها قبل از دخالت شما، مداخلۀ جزئی شما را نیز به عنوان یک شرط قبول نموده و کارهای انجام دادنی را بر مبنای آن بنا نموده است.
به گونه مثال، مکانیزم برق داخل این مسجد را خداوند تأسیس کرده و فعال نموده و به جریان انداخته است. وکار تنویر، به خداوند تعلق دارد. زیرا به وجود آوردن نور، از جریانات الکترون و روشن ساختن مسجد، یک فعل است. و اینها نیز به ذات الله (ج) که "نورالنور، منورالنور و مصوِّرالنور" است، مربوط میشود. اما در زمینۀ روشن شدن این مسجد، شما نیز مباشرتی دارید و آنهم فقط عبارت است از فشار دادن به دکمۀ این دستگاه که خداوند (ج) آنرا بنیان گذاشته است. یعنی کار و وظیفه این دستگاه، که بالاتر از قدرت و توان و ارادۀ شما است، تماماً به خداوند برمیگردد.
نمونه دیگری هم به عرض میرسانیم: مثلاً دستگاهی را فرض کنیم که برای کار و فعالیت، آماده ساخته شده است، فقط برای به جریان انداختن آن، وظیفۀ فشار دادن بر دکمه، به شما سپرده شده است. اما به حرکت و گردش درآوردن آن دستگاه، در واقع به کسی برمیگردد که آنرا ساخته و انشاء نموده است. ازینرو، این مباشرت کوچک را که به بشر مربوط است "کسب”و یا "ارادۀ جزئی" می نامیم. و آنچه را که به خداوند مربوط است، صفت "خلق نمودن و آفریدن" مینامیم. بدین منوال، یک نوع تقسیم اراده در برابر ما ظاهر میشود:
ارادۀ کلی
ارادۀ جزئی
اراده یی که به معنی مراد نمودن و قصد کردن است، تماماً به خداوند تعلق دارد.
"وَمَا تَشَآءُونَ إِلاَّ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَالَمِينَ" یعنی بجز آنچه که خداوند اراده کرده است، اراده کرده نمیتوانید.
در این مسئله نباید غلط فهمی و سوء تفاهم صورت گیرد. ما وقتی چنین می اندیشیم، این سخن را هم علاوه میکنیم که "بنده هم اراده دارد" و با این بیان، از جبریت محض دور میشویم. و هنگامیکه میگوییم: آفرینندۀ کار، خداوند است، نیز نشان میدهیم که ما از تفکر معتزله و اندیشه پیروان فلسفۀ عقلانیت (Rasyonalism) دور هستیم و مثل آنها نمی اندیشیم. بدین ترتیب، هم در الوهیت و هم در ربوبیت خداوند (ج) کسی را با او شریک و مانند، قرار نمی دهیم. پس آنگونه که الله (ج) در ذاتش واحد و لا شریک است، در اجرااتش هم یگانه و تنها است... کارش را به دیگری وانمیگذارد. هر چیز را خود خداوند (ج) آفریده است. اما بخاطر أسرار و حکمتهایی همچون تکلیف و امتحان، مباشرت بشر را نیز به منزلۀ یک شرط عادی، قبول کرده است.
به منظور روشنتر شدن مسئله، در اینجا میخواهم مثالی را تقدیم کنم که یکی از دانشمندان[1]در این زمینه ایراد نموده است. ایشان میفرمایند: " اگر تو کودکی را با خواست خودش به آغوش بگیری، سپس او به تو بگوید: مرا تا فلان جا ببر!. تو هم او را به آنجا ببری، او نیز درآنجا خنک بخورد و مریض شود. آیا او میتواند به تو اعتراض کند و بگوید: چرا مرا اینجا آوردی؟
معلوم است که حق اعتراض را ندارد. زیرا خود او خواست. حتی تو میتوانی در برابر این اعتراضش او را سرزنش کنی. آیا در اینجا میتوان ارادۀ کودک را انکار نمود؟ البته که نخیر، زیرا او خواست و طلب کرد. اما این تو بودی که او را به آنجا بردی..
و مریض شدن هم کار خود کودک نبود. بلکه از او فقط طلبی صادر شد. بدین ترتیب، در اینجا بین کسیکه مریضی را داد و بین کسیکه کودک را به آنجا برد و بین کسیکه طلب و خواست از او صادر شد، تفاوت آشکار وجود دارد. ما با این معنی و برداشت، به مسئلۀ تقدیر و اراده انسان مینگریم.
خداوندی که تقدیرکننده هر چیز است، بهتر میداند.
[1] منظور، بديع الزمان سعيد نورسی است. (مترجم)
- Created on .