كودكاني كه از حضرت آدم و هوا بدنيا ميآمدند در آن زمان
متأسفانه مي بينيم كه اين سوال نيز همانند سوالات مشابه، توسط حلقات معينی آماده گرديده و به صورت سيستماتيك، در بين جوانان پخش ميشود. اولاً، باور داشتن به پاكدلي و صميميت مطرح كنندگان اين گونه پرسشها، واقعا مشكل است، اما نياتي كه در ورای آن دارند، آنقدر واضح و روشن است كه با اندكي دقت، ميتوان به آن پي برد. يكي از مهمترين و شايد هم نخستين هدف طراحان اين نوع سوالها اينست كه، گمان موجوديت برخي از تناقضات و تضادها را در اساسات و بناهاي دين، بيدار كنند.
تقريباً در همۀ اين قبيل پرسشها، قواعد منفي رژیم نفاق وجود دارد. العياذ بالله، كلماتي مانند (خدایي وجود ندارد، دين يك افيون است، مقدسات يك نوع تابو و وسايل استثمار امپرياليزم اند... خانواده و مرزهاي حلال و حرام آن، با حقايق عالم شمول و فراگير در تضاد قرار دارند و از حربه ها و عناصر مختلف استثمار عصر و زمان مشخص هستند..
و با كنار رفتن پرده، چيز هایی به ميان ميآيد كه واقعاً موي را بر بدن سيخ ميكند، چيزهایی مانند: ديني كه با اوامر متضاد تا كنون دوام يافته است، اكنون ديگر در برابر پيروزي هاي عقل و منطق، مرجعيتش را از دست داده است. پس بايد با آزادي و خودسري كامل، هر چه دل ما مي خواهد انجام دهيم و مهم نيست كه اين كار، ازدواج با خواهر و خاله و عمه هم باشد...
اين است تصورات شنيع و پلان هاي منفوري كه در ورای سوالِ به ظاهر معصومانه، نهفته است و موي را بر بدن سيخ ميكند! وبدين سان، با سپر قرار دادن (پوزيتيويزم) و (راسيو ناليزم) خام مغزان اغفال ميشوند!
با در نظرداشتن محيطي كه اين گونه سوالها به هدف گمراه ساختن بخشي از جامعۀ ما و تخريب و نابود سازي اصول و مقررات وضع شده جهت محافظت دين و نسل، طرح گرديده است، بهترين جواب اين خواهد بود كه بگوييم: (اين هم يكي از افكار كج و منحرف آنها است، و از آنجایی كه، راست و حقیقت، خلاف ادعاي آنها است، پس چنين بودن اين مسئله هم، درست ترين است). اما با آن هم، ما ميخواهيم با ايراد يكي دو جمله، در خصوص اين مسئله چيز هایي بگوييم.
1. اولاً اين يك مسئلۀ ديني است، و به تفرعات دين تعلق دارد، كسيكه
دين را قبول نداشته باشد و اصول بنيادي دين را باور نكند، حق دامن زدن به اين نوع مسايل را ندارد.
2. هيچكس ترديدي ندارد كه دين، با اوامر و نواهي اش، براي انسانها
يك نوع مكلفيت و قيد است، اما براي منكران و بي دينان چنين قيد و بندي هر زمان مطرح نيست، به همين خاطر است كه عده یی با خودسري و مهار گسيختگي كامل، هر چه بخواهند ميكنند و هيچ با ايماني در كار شان مداخله نميكند، چنانكه در حال حاضر هم ميداند، اما دخالت نميكند. زيرا انحراف و گمراهي در عمل و رفتار، فقط و فقط زاييدۀ فساد فكري، عقيدتي و تصوري است. بدون سمت دهي به اينها، مشغول شدن به اصلاحات رفتاري، بيهوده است.
3. اين مسئله، به تفرعات دين تعلق دارد. در چنين مسايلي، به موازات
تكامل بشر، همواره تغيیراتي در راستاي پيشرفت او رخ داده است. اوامر و نواهي اي كه در حال حاضر مخاطب آن هستيم –قطع نظر از حكمتها-با اوامر و نواهي آن زمان، فرقي ندارد. آنچه در اين فرايند مهم است، امر آمر است. او، ديروز ازدواج آنهایی را كه از يك شكم به دنيا آمده اند، ممنوع قرار ميدهد، و امروز هم از زاويۀ مناسبت پدري و مادري، مقررات جديدي وضع نموده و ميگويد: (اين رفتار حرام است). اين كار، درست مانند مداخله در قوانين زندگي كودك در حال رشد و تغيير خوردنيها، نوشيدنيها و پوشيدنيهای اوست، و حتي به سخن گفتن به زبان كودكانه و پائين آمدن به سويه كودك، در حال گفت و گو با او شباهت دارد... پس در زندگي در حال رشد بشر نيز همين چيزها رعايت گرديده است. آنگونه كه مد نظر گرفتن و رعايت كردن نگرش، بينش و دانش كودك، به مفهوم كوچكي و حتي ناداني نیست، بلكه برعكس، نشان بزرگي و عرفان است. وضع قوانين با در نظرداشتن مقتضيات زمان براي بشري كه از ديروز تا امروز رشد نموده و تكامل يافته است نيز، عين حكمت و حقيقت را دارا ميباشد.
4. جريان يافتن اين مسئله به گونه یی كه در سوال طرح گرديده است، در
منابع قابل اعتماد موجود نيست. ممكن است منشأ آن اسرائيليات باشد. اما از آنجایي كه با استناد به نصوص قرآن، زنجير خلقت را به آدم(ع) و زوجه اش پيوند داده ايم، خود را به پذيرفتن چنين چيزي مكلف ميدانيم. اگر اين مسئله بدون پرداختن به اصل آن، به همانگونه كه هست پذيرفته شود، اين كار، درس در نظر گرفتن و رعايت كردن مصلحتها را به انسان ميآموزد و مؤقتاً تجويز شده است. و سپس، ممنوع قرار گرفته و خاطر نشان گرديده است كه اين قبيل احكام، ميتواند به مرور زمان تغيير كند.
5. اين چنين معامله یی كه موقتا تجويز شده است، با تفاوت مخاطبان،
خصوصيت كسب ميكند. آري، خانواده یی كه اوامر آسماني، كانون شان را نوراني ساخته و به عنوان افراد خانواده، وجدان آنها همواره بيدار است، البته كه با ديگران متفاوت خواهند بود.
در خانواده یی كه نخستين انسانهاي روي زمين بودند، و جزا هاي سنگين گناهان كوچك، رعب و وحشت دوامدار را در دلهايشان انداخته بود، و در رأس آن هم، پدر و مادر دل شكسته یی كه با لغزش كوچكي از جنت اخراج شده بودند قرار داشتند، كارهاي مباح نيز انديشه آور ميباشد. در چنين خانواده یی اگر ازدواج كنندگان با يكديگر، پهلو به پهلوي هم باشند نيز، همچون انسان روزه داري، تا لحظۀ صدور فرمان، به يكديگر کج نمی نگرند. در چنين خانواده یی حتي اگر تمام موانع برچيده شوند، بازهم انسانها قادر به گذشتن از حصارهايی نخواهند بود كه وجدان شان اجازه نداده است و نخواهند گذشت.
حال آنكه در خانواده هاي زمان ما، هيچ يك از موانع و قيدهاي مزبور وجود ندارد و بهمين خاطر، حد و مرزي هم به رسميت شناخته نخواهد شد. و چه بسا رفتارهاي نامناسب درسنين پایين، يك عمر شرمندگي را در قبال خواهد داشت و فراتر از آن، آرامش و امنيتي را كه خانواده و كاشانه محتاج آن است، به حدي اخلال خواهد نمود كه آن خانواده ديگر به آشيانه مار و گژدم مبدل خواهد شد.
اكنون، باري فكر كنيد! آيا در خانه یی كه يك مشت افراد سرگردان در آن بسر ميبرند و در برابر خواهر و خاله و خواهر زاده ها و برادر زاده ها، اسير نفس و مغلوب هوسهای پست حيواني هستند، ميتوان آرامش را تصور كرد؟ در چنين خانه یی، هر كس به قصد قاپيدن و ربودن هر آنچه به آن چشم دوخته است، افكار بدي خواهد داشت، و حتي با برادران تني اش، به رقابت خواهد پرداخت...و شايد هم با چنين تفكري، به جناياتي كه در بين فرزندان حضرت آدم عليه السلام بروز كرد، متوسل گرديده و كشمكشها ادامه خواهد يافت.
پس با آنكه در زمان موجوديت مؤيده هاي باز دارنده و عوامل بيدار نگهدارندۀ وجدان، از چنين موضوعاتي سوء استفاده نشود، اما بازهم، با نبود فكتور هاي هشدار دهنده، و بر چيده شدن فضاي مقيد كننده، ممكن است زمينۀ هرگونه سوء استفاده فراهم گردد.
صرفاً بخاطر به تصوير نكشيدن باطل، نمي خواهم به شرح شنيده ها و چشم ديدهايم بپردازم. ورنه، در نتيجۀ بي اعتنائيهاي كوچك در خانواده، چنان حوادثي جريان دارد كه انسان را از انسان بودنش خجالت ميدهد، و انسان با شنيدن آن، بي اختيار لرزه بر اندام ميشود.
پيش از خاتمه دادن به اين بخش، ميتوان گفت: جامعه یی كه در ديوار هاي پناهگاهش صداي "فرود آیید، در حالي كه بعضي دشمن بعضي خواهيد بود" (بقره:36) به اهتزاز در آمده است، با ترس، احترام، خشيت و لرزي كه داشت، آنگونه كه به خانواده هاي ما مشابهت ندارد، احكام مؤقتي مربوط به آن خانه نيز، به احكام خانه هاي ما مشابهت نخواهد داشت.
بر علاوه، در مورد تعداد اين نوع معامله ها، سخن گفتن نيز بسيار مشكل است. شايد هم اين حادثه، يك بار و يا دو بار، به وقوع پيوسته است.
6. يكي از حكمتهاي موجود در ازدواج، زمينه سازي براي تقسيم ثروت و
جلوگيري از تراكم و تداول مال در دستان مشخص ميباشد. از آنجایی كه در آن دوران، همۀ انسانها فرزندان شخص حضرت آدم عليه السلام بودند و سراسر كرۀ زمين، جهت استفاده در اختيار شان گذاشته شده بود، از اين رو، چيزي بنام تمركز و تراكم و انباشته شدن، مطرح نبود. اما در زمان ما، ساختار اجتماعي، با هويتي كه كسب كرده است، تفاوت فاحش را با آن زمان نشان ميدهد...
اين را هم بايد به عرض برسانم كه، شايد از راههاي ديگري هم تقسيم ثروت صورت بگيريد، اما اين امر، هرگز بمعني ظهور احكام جديد نيست. در اين موضوع سخني كه بايد گفته ميشد و گفته شده است عبارتست از بيان سراسر حكمت ذاتي كه داراي حكمت مطلق است. آيا پروردگار سبحان نمي توانست در آفريدن آدم و حواء، و سپس در ازدواج فرزندان شان، راه ديگري را تعين كند؟
طرح چنين سوالي در برابر ذات الوهيت، هم ناداني و هم بي ادبي است.
الله جل جلاله آنگونه كه يك آدم و حوا آفريد، آدم و حواي دوم را هم ميتواند بيافريند. و نيز خداوندي كه در حال حاضر و در طول ادوار گذشته، هزاران و صدها هزار عالم را آفريده است. آفريدن آدم و حواي دوم، به هيچ وجه برايش مشكل نيست. اما از آنجایی که حكمتش چنين تقاضا نمود، او هم چنين آفريده است.
بر علاوه، اصلاً قرار نبود مطابق معيار ها، حكمت و هندسة محدود و زشتي كه ما براي تعیين زيبایی داريم، بيافريند. ما زيبائيها و زشتيهای كاينات را با گذراندن از منشور اوامر و نواهي او توانستيم درك كنيم و خوب و خراب را تشخيص داديم و با منهح قرار دادن هر امر او، به تفسير و تبیين اشيا و حوادث پرداختيم و به هر پيمانه یی كه هرحكمش را به عنوان يك قانون ثابت و استوار دريافتيم، در ديدگاهها و اصول مقررۀ خود، راه صواب و اصابت را تعقيب كرديم.
وقتي او، همه انسانيت را به ريشه آدم و حوا پيوند داد. چنين بودن را بهترين پذيرفتيم. افزون بر آن، گره خوردن رابطۀ موجود ميان انسانها به چنين ريشه یی، واقعاً مستحكم و نيرومند است.
اين وحدتي كه در جسمانيت است، حامل تخم يگانگي در ارواح ميباشد. چنانکه به هر اندازه كه به طرف ريشه و تخم درختي پایین برويم، به همان اندازه ظهور يگانگي بيشتر و بيشتر ميگردد... باپيش روي بيشتر، مشاهده خواهد شد كه هر چيز در وحدت "آدم" نهان است. در اين صفحه، درخت، هم مذكر و هم مؤنث را همزمان تمثيل ميكند. تلقيح كننده هم اوست و تلقيح شده هم او. هرگاه با دور شدن از همديگر، جدایی مذكر و مؤنث بودن به ميان آيد، وضعيت تلقيح و تلاقح نيز تغیير خواهد كرد.
پيوند و رابطۀ انساني را كه ما به عنوان يك انسان در برابر هركس احساس ميكنيم، در محبت و انسانيتي مي بينيم كه آفريدگار، با وحدت آدم و حواء در دل ما جا داده است.
اما تغيیر امروزيِ احكام ديروز را، به حكمت ذاتي كه تسليم احكام او هستيم؛ و به فاصله گرفتن از ريشه یی که در حكمت او نهفته است و به تجهيز مسلسل بشر، و به حمل معاني اي كه به جوهرۀ انساني اعم از مرد و زن تعلق دارد، واگذاشته و ميگوییم: "خداوند در هر كارش حكمتي دارد، و هرگز كار عبث نميكند".
- Created on .