عنایات الهی و دوام آن
پرسش: خداوند با لطف و عنایتش در درون و بیرون از مرزهای کشور زمینههای خدمت را به ملت ما فراهم کرد. به منظور استمرار لطف و برکت الهی در راستای خدمت به ملت مسلمان، چه باید کرد؟
آری، همه میدانیم که دیروز اینسو و آنسو آواره و سرگردان بودیم و خداوند به لطف و عنایتش دست ما را گرفت و ما را به نقطۀ معینی رساند. نخست از همه باید بدانیم که زیر چترِ لطف و عنایت الهی قرار داریم. بزرگمردان در گذشته و در مقطع زمانیِ مشخصی این کار را اخلاصمندانه آغاز نمودند. ما نیز این وظیفۀ مقدس را که از بزرگان مان به ارث برده ایم، باید با همان صمیمیت و حسن نیت ادامه بدهیم.
به منظور دوام و استمرار برکت و عنایت الهی که همچون ریزش باران بالای ما میبارد، نکات ذیل را باید در نظر داشت:
1- نفس خود را باید قناعت دهیم که ما کوچکترین نقشی در کارهای انجام یافته نداریم. آری، باید پذیرفت که همه کارها از لطف و عنایت خداوند صورت میگیرد. اینگونه میتوان هم از شرک نجات یافت و هم از اوهامی که نفس ما در نتیجۀ خودپسندی، در دل ما وسوسه میاندازد.
2- فراتر از آن باید چنین تصور کرد: «اگر ما نبودیم، شاید این کار به دست انسانهای اخلاصمند سپرده میشد و بیشتر از امروز پیشرفت میکرد. لطف و عنایت خداوند آنگونه که از منبعاش میتراود، به خدمت بازتاب نمییابد و به زشتیهای برخاسته از خودپسندی و نفسانیت ما برخورد میکند و میشکند، از اینرو به اهداف بلندی که باید برسیم نمیرسیم.»
در گذشتهها چنین میگفتند: هرگاه شخصی نزد ایثارگرانِ حقیقت میآمد، از او میپرسیدند: «قاتل چند نفر هستی؟» یعنی؛ «چند نفر با ممانعت تو مواجه شد و به حقیقت دست نیافت؟» ایثارگران امروز نیز باید این اندیشه را در روح شان نهادینه کنند تا عنایت الهی دچار انقطاع نگردد.
3- به میزان پیشرفت کارها و پیروزیهای بدست آمده، عبادات و محویت ما باید افزایش یابد، تا مبادا زیر بار نفس خود پایمال شویم. امام ربّانی w در جایی حتی خود را پایینتر از کلب میداند. این شیوۀ نگرش را باید در روح و روان خویش نهادینه کرد و پیوسته این حالت را حفظ نمود. پیامبر بزرگوار r در بین دعاهای صبح و شام و در هنگام سجده چنین دعا میکرد:
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحمَتِکَ أَستَغِیثُ أَصلِح لِی شَأنِی کُلُّهُ وَلاَ تَکِلنِی نَفسِی طَرفَة عَینٍ[1]اى زنـده و پا بـرجا! بـه وسیلهى رحمت تـو از تو كمک میخواهم، همۀ امورم را اصلاح بفرما، و مرا به اندازۀ یک چشم به هم زدن به حال خود رها مكن
ما نیز این دعا را باید زیاد تکرار کنیم و لحظه ای نفس خود را با بیانصافیاش تنها مگذاریم.
4- هر عیب و نقص را از خود بدانیم و نفس خود را مانعی در برابر خدمتِ دین تلقی کنیم و هر پیروزی را لطف و احسانِ اضافیِ الهی بپنداریم و از آنِ خداوند بدانیم. قارون نعمتهای دست داشته اش را از خود میدانست و چنین میگفت: «این مال در سایۀ علم و دانشی که دارم به من داده شده است.»[2] همۀ قارونها و فرعونهای روی زمین اینچنین گفته اند. ولی پیامبران و پیامبر بزرگوار ما r از این اندیشه برخوردار بوده اند: «من مالک کوچکترین سود و زیان برای خود نیستم.»[3] آری، اندیشههای «دانستم، انجام دادم، فراهم کردم» اندیشههای فرعونی اند.
هدایت یافتن یک فرد به وسیلۀ شما، از صدها شترِ سرخ بهتر است. این سخنِ پیامبر r است. اگر به دست و به وسیلۀ شما یک میلیون انسان هدایت یابد و شما این دستاورد را از خود بدانید، هدایت یک میلیون انسان نه تنها باعث رفتن شما به بهشت نمیشود، بلکه ممکن است باعث رفتن شما به دوزخ شود. قرآن کریم در این باره فرموده است: «خداوند هم شما را آفریده است و هم اعمال شما را.»[4] پس سهم ما در کارهای خیر چیست؟ سهم ما فقط عجز و فقر ماست. آری، ما با عجز خود به قدرت او، و با فقر خود به غنای او راه مییابیم و اگر با شکر و اشتیاق به خدمت خویش ادامه دهیم، این مظهریت نیز ادامه خواهد یافت.
5- شعور و ادراکِ «هر نیکی و پیروزی از جانب خداوند است»، در فرایند سعی و تلاش ما برای معرفی خداوند، خود را مینمایاند. ریاهای پنهان نیز وجود دارند. مثلاً، ما گاه با صرف سخنان «به فلان کار، موفق گردانیده شدیم، خداوند از عجز ما، فلان کار را نیز نصیب ما کرد» ریاهای پنهان مان را آشکار میسازیم. برخیها نزد من میآیند و میگویند: «با صدها نفر فلان چیز را خواندیم، به تعداد فلان قدر روشنفکر به صحبتهای ما شرکت میکنند.» این افراد در واقع خود را جلوه میدهند. حال آنکه ما باید پیوسته از خدا سخن بگوییم و حتی در این باره حسود باشیم.
کودکان بازیگوش بسیار دوستداشتنی هستند. هرگاه یادی از کودکان شود، فوراً یک راه مییابیم و از کودک خود سخن میگوییم. گاه برای اظهارِ زیباییِ نوشتار، بیان و سخنوری خود فرصت میجوییم. اینها اعمال ناپسندی هستند و گاه بیجا و بیهوده محسوب میشوند. حال آنکه ما با استفاده از هر فرصت از خداوند باید سخن بگوییم. اگر در مجلسی از وفا و دوستان وفادار سخن زده شود، فوراً باید لب به سخن باز کنیم در شناساندن آفریدگار حسود باشیم و بگوییم «آیا وفادارتر از خداوند و دوست صادقتر از خداوند وجود دارد؟» هرگاه از حق و رعایت حق سخن گفته شود، فوراً باید وارد سخن شویم و بگوییم: «تنها ذاتی که حق را بجا میآورد خداوند است، خداوندی که ما را از نیستی هست کرد و در میان هستی موجود زندهای بار آورد و از میان موجوداتِ زنده به منزلتِ انسان ارتقا بخشید و به لطف و مهربانیاش ما را مؤمن بار آورد و به این هم بسنده نکرد و ما را در زمرۀ خدمتگزاران ایمان و قرآن درآورد.» هرگاه کسی از میان شما برخیزد و بگوید «در یک برنامه سخنرانی کردم، مردمان به جوش و خروش آمدند و فلان چیزها را پیشنهاد کردند» شما باید به حدِ بیماری ناراحت شوید و بگویید «این مرد را ببین، به جای اینکه از خداوند سخن بگوید، از خود حکایت میکند».
آری، اگر میخواهیم جایگاه خود در نزد خداوند را بدانیم، به این بنگریم که او در نزد ما چه جایگاهی دارد. به او چقدر علاقمندی داریم؟ پیوند ما با او چگونه است؟ اینها مواردی اند که پیوسته مراقبش باید بود.
اگر رابطۀ ما با خداوند سالم و مستحکم باشد، برای معرفی او از هر فرصت بهره خواهیم جست، فقط او را خواهیم دید، فقط او را خواهیم دانست، در بارۀ او خواهیم اندیشید، با او نشست و برخاست خواهیم کرد، چشمان مان را از بهر او باز خواهیم کرد و جز او دیگر اندیشهای را به خود راه نخواهیم داد.
6- وحدت و اتفاق بزرگترین وسیلۀ جذب توفیق و عنایت الهیست. نایل آمدن به توفیق الهی، سرمایه میطلبد و این سرمایه عبارت از حفظِ اتفاق در چارچوب شعور جمعی و حذر کردن از اختلاف است. هرگاه اتحاد و یکپارچگی را بین هم تأمین کنیم، به الطاف الهیای نایل خواهیم آمد که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده است. الطافی که بشر از تصور آن عاجز است. در پرتو این اتحاد میتوانیم بارهایِ سنگینتر از کوه قاف را به شانه حمل کنیم. ولی اگر برعکس دچار اختلاف شویم و فقط با چند همرکابِ دَور و پیش مان تنها بمانیم، آنگاه سرچشمۀ نیروی مان را به باروت مبدل خواهیم کرد و باعث قطعِ الطاف الهی خواهیم شد. از اینرو باید همه سعی و تلاش مان را در راستای تحکیم وحدت و حفظِ کیفیتِ «بنیان مرصوص» به خرج دهیم. قرآن کریم فرموده است: «دست خدا بالای دست آنان است»[5] از این نگاه، الطافی که بالای یک جماعت سرازیر میشود، به گمان من بیشتر از الطافی است که قطبها و غوثها بدان نایل میآیند، صاحبدلانی که قابلیت ارشاد همۀ بشریت را دارند.
انسانیت کاری دشوار است و بندگی دشوارتر از آن. بجا آوردن وظیفۀ بزرگ در عصرِ آخرالزمان، از همه دشوارتر است. ما طالب دشواریها هستیم. ما دشواریای را به شانه حمل کرده ایم که کوهها و آسمانها از حمل کردن آن اجتناب ورزیدند و این دشواری عبارت از اِگو و اراده است. ما با پناه بردن به حول و قوت خداوند اِگو و ارادۀ خود را با غالب آمدن بر این دشواریها تقویت خواهیم بخشید و به اوج ارزشها خواهیم رسانید.
- Created on .