حكمتهاي كلمۀ «ما»
پرسش: خداوند متعال در پارهاي از آيات مباركه حين مطرح كردن بعضي از افعال، از ضمير متكلم معالغير (اول شخص جمع) كار ميگيرد و مثل اين كه بيش از يك فاعل موجود باشد. ميفرمايد: «....فرستاديم»، «... نازل كرديم»، «... داديم» حكمت اين امر چيست؟
پاسخ: نخست از همه بايد گفت: هدف اساسي نزول قرآن بر زمين حاكم ساختن عقيدۀ توحيد (يگانگي خدا و بي مثل و مانند بودن او) در سطح فرد و جامعه است. از اينرو با نگاهي دقيق ميتوان ديد كه تقريباً در همۀ آيات قرآن جنبهاي از توحيد بيان شده است. پارهاي از آياتش توحيد الوهيت، پارهاي توحيد ربوبّيت و پارهاي نيز توحيد عبوديت را نشان ميدهد.
كتاب حكيم با بيان:
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا
«اگر در آسمانها و زمين، بجز الله، معبودها و خداياني ميبودند و (امور جهان را ميچرخاندند) قطعاً آسمانها و زمين تباه ميگرديد و نظام گيتي به هم ميخورد.» (انبيا:22)
از موجوديت الهي سخن ميگويد كه با قدرت «قهّار» خود به تنهايي برهر چيز بزرگ و كوچك حاكم است. اين واقعيت را از آغاز تا فرجام در همه سورههايش آيه به آيه مطرح نموده و حقيقت توحيد را به گونهاي در اذهان جابهجا ميسازد كه مجالي براي شبهه و ترديد باقي نماند. عقيدۀ توحيد در قرآن كريم روي چنان پايههاي ثابت و استواري پي ريزي شده است كه حتي منكران و مشركان نيز نتوانسته اند موجوديت مطلبي خلاف توحيد را در آن ادعا كنند. پس در آنجاييكه پروردگار متعال از ذات اقدسش با ضمير «متكلم معالغير» يعني «اول شخص جمع» سخن گفته و تعبير «ما» را به كار ميبرد، بيگمان نكتهها و حكمتهاي مختلفي وجود دارد.
نون عظمت و قالب جمع
جهت پي بردن به برخي از اين حكمتها و درك آن نكتههاي لطيف، نخست از همه خصوصيتهاي زبان عرب و اوصاف مميزۀ آن را بايد در نظر گرفت. همچون ساير زبانها در زبان عربي نيز معمول است كه در اظهار تواضع و فروتني به جاي «من» ضمير «ما» به كار ميرود و گاهي براي تزكيه و تنزيه ديگران در جاييكه «ما» گفته ميشد كلمۀ «من» ترجيح داده ميشود. البته بايد خاطر نشان كرد كه هرگاه شخص صاحب شأن و شهرت و عزت و اعتبار، كلمۀ «ما» را به كار برد، عربها اين را مناسب بلاغت ميدانند، اما اگر بر عكس، يك انسان عادي چنين گفت، آن را علامت كبر و غرور ميشمارند.
از جانب ديگر، در عربي به حرف نوني كه پسوند افعال قرار گرفته و معناي جمع را افاده كند، «نون عظمت» هم گفته ميشود؛ زيرا اين حرف، هرچند در اغلب موارد مفيد جمع هم باشد، گاهي بيانگر عظمت، بزرگي و برتري است و نشان ميدهد كه گوينده شخصي است شايستۀ گرامي داشت و احترام. مقصد از واژۀ «ما» در بياناتي از اين دست، سخن گفتن از كثرت آن از لحاظ عدد نيست، بلكه ميخواهد بزرگي قدرت و نيرو را نشان دهد. ما نيز بيشتر اوقات، وقتي از خود بحث ميكنيم و با آنكه يك نفر هستيم، به جاي «من» كلمۀ «ما» را ترجيح ميدهيم، زيرا كلمۀ «ما» متواضعانهتر، مؤدبانهتر و مشفقانهتر است و براي نفي خود، سازگاري بيشتري دارد. و در مواردي هم با آنكه مخاطب ما يك نفر است، اما ما بنابر اقتضاي احترام و ادب، او را «شما» خطاب ميكنيم. پس با در نظرداشت مطالب مذكور، چه بگوييم «ما» و چه بگوييم «شما» هيچ كسي چنين بياني را فريب نميشمارد و معناي جمع را از آن استنباط نميكند.
در كجا «من» در كجا «ما»؟
چنين نيست كه خداوند متعال در كلام پاكش هميشه به جاي «من» ضمير «ما» را به كار برد؛ بلكه شيوۀ خطاب الهي با توجه به نحوۀ بيان مسأله و روند موضوع، تغيير ميكند. صرف در مواردي كه ذات اقدس الهي موضوع بحث است، هم شكل خطاب و هم صيغۀ فعل، مفرد ميآيد.
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
«و هنگامي كه بندگانم از تو دربارۀ من بپرسند من نزديكم و دعاي دعا كننده را هنگامي كه مرا بخواند، پاسخ ميگويم پس آنان هم دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا آنان راه يابند.» (بقره: 186)
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
«من پريها و انسانها را جز براي پرستش خود نيافريدهام.» (ذاريات: 56)
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي
«من الله هستم و معبودي جز من نيست، پس تنها مرا عبادت كن، و نماز را بخوان تا به ياد من باشي.» (طه: 14)
لذا از اين قبيل در بسياري از بيانات الهي همين چند آيهاي كه فقط به عنوان مثال ارايه كردم صيغۀ متكلم وحده (اول شخص مفردي كه نشان دهندۀ فعل مربوط به خود متكلّم است) به كار رفته است. زيرا در اين بيانات به اين مسأله جلب توجه شده است كه موضوعاتي همچون توحيد، عبادت و اخلاص مستقيماً به خود خداوند تعلق دارد و در اين زمينهها هيچ واسطهاي قابل قبول نيست.
آري، در آنجايي كه موضوعات مخصوص به ذات ذوالجلال الهي بيان ميشود با اكثريت بزرگي صيغۀ متكلم وحده برگزيده شده و خطاب «من» به كار ميرود. اما در مواردي كه به حساب سلطنت عامۀ خداوند سبحان خطاب ميشود، مسأله با كلمۀ «ما» كه بيانگر عظمت است مطرح ميگردد. گفتوگوي مولاي متعال با مخلوقات به دو طريق صورت ميگيرد كه يكي از راه الهام به ضماير و وجدانها به طور ويژه، و ديگري با فرستادن وحيِ متعلق به سرنوشت همۀ انسانها و مخلوقات به سوي پيامبران است. و اين گفتوگو يا به صورت يك خطاب عمومي به حساب سلطنت عامه ويا به شكل گفتوگو با يك فرد در دايرهاي خاص، جريان مييابد.
به نحوي كه يكي از اراكين دولت به يكي از مأموران با صلاحيت خود ميگويد: «با مردمت اينگونه رفتار كن!» و اين كار را با يك تلفن خصوصي، و به شيوۀ يك التفات خصوصي، وبا يك امر خصوصي انجام ميدهد. اين گفتوگو يك خطاب ويژه است و به شكل «من از تو ميخواهم اين كار را بدين طريق انجام بدهي!» تحقق مييابد. و گاهي نيز همين شخص از طريق راديو ويا تلوزيون، خطاب به همۀ مردم ميگويد: «ما به عنوان يك حكومت چنين تصميمهايي گرفتهايم.» اسلوبي كه در اينجا كار گرفته زبان و دهان حاكميت عامۀ حاكميّت است؛ از اينرو اين بار خطابش عمومي است. - در تشبيه اشتباه رخ ندهد – آفريدگار بزرگ نيز مخلوقاتش را گاهي به شيوۀ خصوصي و گاهي عمومي مورد خطاب قرار ميدهد. به طور مثال آنگاه كه حضرت موسي (عليه السلام) مشاهدۀ پروردگار را آرزو كرده و طالب قربيّت خصوصي ميشود، خداوند سبحان ميفرمايد:
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (طه: 12)
«بدون شك من پروردگار تو ميباشم. كفشهايت را از پا بيرون بياور، چراكه در سرزمين پاك و مبارك «طُوي» هستي. »
در اين سخن فرمانيكه به سرنوشت همۀ بني اسرائيل ويا قاطبۀ بشريت تعلق بگيرد، موجود نيست، بنابر اين در اين محاوره صيغۀ متكلم وحده برگزيده شده و خطاب «من» به كار رفته است.
اما آنجا كه خداوند متعال به رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم) فرموده است:
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ
«اي رسول ذي شأن من ما تو را به عنوان رحمت به سوي همۀ عالميان فرستاديم.» (انبيا: 107)
صيغۀ متكّلم مع الغير را به كار بسته و با كلمه «ما» مخاطب ساخته است: زيرا فرستاده شدن پيامبر رحمت عليه اكمل التحيه حادثهاي است مربوط به سرنوشت همۀ مخلوقات.
آري، فرستاده شدن فخر كاينات (صلى الله عليه و سلم) به عنوان رحمت به سوي همۀ عالميان، موضوعي است كه به همۀ هستي ارتباط ميگيرد، زيرا انسانها در سايۀ او زندگي دنيوي و اخرويشان را تنظيم نموده و به آرامش ابدي دست مييازند. و آنانيكه لذت ايمان را نچشيدهاند نيز دست كم از كفر مطلق نجات يافته كفرشان را به سطح شك و ترديد پايين ميآورند؛ و از ضوابط و پرنسيبهاي اسلامي استفاده نموده و بر زندگيشان تا حدّي هم كه باشد تعادل و نظم را حاكم ميسازند و بدينطريق از اينكه لذتهاي دنيوي يكسره در حقشان رهايي مييابند.
فرستاده شدن حبيب اكرم (صلى الله عليه و سلم) به عنوان يك پيامبر در كنار انس و جن به همۀ حيوانات و نباتات و حتي به همۀ پديدههاي جاندار و بيجان ارتباط دارد. چون ايشان در خصوص حقوق همۀ جانداران ضوابط و مقرراتي با خود آورده است. كايناتيكه به سبب كفر حالت يك ماتم سراي عمومي را به خود گرفته بود، در سايۀ سيّدالانام (صلى الله عليه و سلم) كيفيّت مكتوبات صمداني را به خود گرفت و هر پديدهاي در حّد خود آيينهاي براي خالق كاينات شد. آري همۀ مخلوقات با آمدن رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم) شرف و ارزش يافت. از اينرو فرستاده شدن ايشان به حيث پيامبر موضوعي است متعلق به همۀ كاينات و به همين خاطر نيز خطاب به او گفته شده است: «اي رسول من! ما تو را به سوي همۀ عالميان صرف به عنوان يك رحمت فرستاديم.» و پروردگار سبحان با او به حساب سلطنت عامّه و به گونهاي كه همۀ بشريّت قادر به شنيدن آن باشند گفتوگو نموده و تعبير «ما» را به كار برده است.
آن طور كه رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم) يك رحمت مجسّم است. قرآن كريم نيز يك كتاب رحمت است و حقايقي را كه آن حضرت ترجماني كرده است بر زبان ميآورد وارزش همۀ مخلوقات را از لحاظ معناي حرفيشان (دلالتشان به غير يعني به ذات اقدس الهي) نشان ميدهد و معناي كل هستي را باز ميگويد. از اين رهگذر مولاي متعال با بيان «ما قرآن كريم را در شب قدر، فروفرستاديم» (قدر:1) باز هم به حساب سلطنت عامه سخن گفته و هنگام خبر دادن از چنين قضيهاي كه به سرنوشت همۀ هستي مربوط است، با صيغۀ متكلّم معالغير«ما» فرموده است.
مفسّران خاطر نشان كردهاند كه در اين گونه آيات مباركه خداوند سبحان از زاويۀ اسماي حسني و صفات سبحانياش با الوهيت و كبريايي خود مورد خطاب قرار ميدهد و به عظمت، قدرت، بزرگي و جلالش جلب توجه ميكند. به طور مثال در متن آيۀ مباركۀ
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
«بيگمان ذكر را (قرآن را) ما فرستاديم و ما محافظت كنندۀ آنيم.» (حجر:9)
چهار كلمۀ جمع وجود دارد و به معناي «ما» است. در اينجا، هم به كبريا و بزرگي پروردگار تذكر داده ميشود و هم اهميت مساله با ذكر ضماير تقويت ميگردد. و ضمن بيان اين مطلب كه هم نزول و هم حفاظت قرآن با عنايت قدرت الهي كه مافوق همۀ قدرتها است و تحت حمايت ذاتي كه صاحب كمال مطلق و مافوق همۀ كمالها است، تحقق مييابد، با به كار گيري «نون عظمت» و فرمان «قرآن را ما فرستاديم و ما خود حافظ آنيم» از يكسو بزرگي و قدرت نازل كننده را خاطر نشان ميسازد و از سوي ديگر به جايگاه و ارزش نازل شده جلب توجه ميكند. جناب «ابوالسعود» نيز در تفسير اين آيه بر معناي «با عظمت شأن و علّو جنابمان قرآن را ما فرستاديم.» تمركز كرده است.
حضرت فخرالدين رازي نيز در تفسير اين آيۀ سورۀ كوثر: «بيگمان ما به تو كوثر را داديم» خاطر نشان ميكند كه مراد از كلمۀ «ما» در اين بيان الهي نشان دادن عظمت و بزرگي پروردگار است. اين صاحب آسمانها و زمين است كه كوثر را به عنوان يك هديه به محبوب عالم (صلى الله عليه و سلم) داده است و اين هم ناگفته پيدا است كه هديه، با توجه به بزرگي اعطا كنندۀ آن ارزش و جايگاه كسب ميكند. لذا در اينجا نيز به حساب سلطنت عامه سخن گفته شده است.
مسبب الاسباب و سببها
افزون بر آن در آيات متبركهاي كه با «ما» خطاب شده است عموماً در كنار معاني ديگر به موجوديت يك واسطه، يك وسيله ويك سبب هم در اين بين اشاره ميشود. به طور مثال در آيات كريمهاي كه از نزول قرآن بحث ميگردد، ميفرمايد: «ما فروفرستاديم» و بدينطريق به نزول قرآن از طريق وحي اشاره شده و خاطر نشان ميگردد كه جبرئيل (عليه السلام) هم به عنوان فرشتۀ وحي نقش يك وسيله را ايفا نموده است. از اينرو در آيۀ مباركۀ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ضمن خاطر نشان كردن عظمت كبريائي پروردگار سبحان به اين هم اشاره شده است كه مسببالاسباب براي پارهاي از اجراءاتش اسباب را وسيله ساخته است. بيگمان هم نازل كنندۀ قرآن و هم محافظت كنندۀ آن خود الله جل جلاله است. اما ربّ حكيم، آن طور كه هنگام فرستادن قرآن قاصدي همچون حضرت جبرئيل (عليه السلام) را موظف ساخت، براي محافظت از اين كتاب مقدّسش نيز كاتبان وحي و نسخههايي را كه آنان نوشتند و بعدها هم حافظاني را كه بر هر حرف آن واقف بودهاند و هستند به عنوان وسيله كار گرفت و در حال كار گرفتن است.
مؤلف رسائل نور در يكي از آثارش به نام «اشاراتالاعجاز» ميگويد: «پروردگار متعال در آيۀ 30 سورۀ بقره إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً با صيغۀ متكلّم وحده و به شكل «من» سخن ميگويد اما به دنبال آن در آيۀ 34 وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ از ضمير متكلم معالغير كار گرفته ميفرمايد: «قلنا» يعني ما گفتيم. اين مؤلف بزرگوار ميافزايد: «اين شيوۀ خطاب در واقع اشاره ميكند كه در فعل خلق و ايجاد پروردگار واسطهاي در كار نيست اما در كلام و خطابش واسطه وجود دارد.»
حضرت استاد اين بررسياش را با مثالي ديگر بيشتر شرح ميدهد و تقويت ميكند. در آيۀ 105 سورۀ نساءإِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ بدون شك ما فرود آورديم به سوي تو كتاب را به راستي تا حكم كني ميان مردمان با آنچه آشنا ساخته است تو را خداوند.» در تفسير ضمير «نا» كه به معني «ما» است چنين ميگويد: در اين آيه ضمير جمع «نا» كه دال بر عظمت است به موجوديت واسطه در نزول وحي اشاره ميكند اما در جملۀ «بما اراك الله» لفظ جلالة «الله» كه در حكم مفرد است به نبود واسطه در الهام اشاره ميكند.
علامه آلوسي هم در تفسير آيۀ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا «بي گمان ما به تو فتح و پيروزي آشكاري ارزاني نموديم» (فتح: 1) ميگويد: در اينجا در ضمير «انا» نون عظمت به كار رفته است اما در ادامه با بيانلِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ «اين بدان خاطر است كه الله جل جلاله گناهان گذشته و آيندهات را ببخشد» (فتح:2) مغفرت تنها به اسم جلال الله جل جلاله اسناد شده است.
علامه آلوسي با بيان نكتۀ فوق، توجه خواننده را به اين ظرافت جلب ميكند: «هرچند الله جل جلاله فتح و پيروزي را با اسباب و وسايط گوناگوني محقق ميسازد، اما مغفرت مستقيماً به خود پروردگار متعال مربوط است و اين خود غفور و رحيم است كه هركه را بخواهد ميبخشد. در اينجا اشاره ميشود كه براي فتح و پيروزي وسايلي وجود دارد اما مغفرت بدون واسطه است. عادت بزرگان به بكار بردن صيغۀ متكلم معالغير «ما» در بازگو نمودن مسايل مربوط به شخصشان از آن جهت است كه آنها اكثراً در كارهايي كه از آنان صادر شده است، خدمتكاراني را استخدام ميكنند.»
در اصل، در بين انسانها نيز افرادي كه صاحب مقام و منصبي هستند، نوعي عزت، عظمت و حيثيت دارند و به همين خاطر اجراءاتشان را از پشت پرده وبا پارهاي از واسطهها انجام ميدهند. به طور مثال يك رييس دولت، آن كارمند شهرداري را كه ورق جريمه را به دست گرفته كوچه به كوچه ميگردد، مستقيماً مراقبت نميكند. - در تشبيه سوء تفاهم رخ ندهد- عيناً بدينسان آفريدگار بزرگ جل جلاله كه يگانه صاحب و حاكم همۀ موجودات است نيز همۀ حوادث جاري در كاينات را با پرده قرار دادن قوانين و اسباب سوق و اداره ميكند، زيرا عزت و عظمت مستلزم اين است. آن طور كه در آيۀ مباركۀ وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ «و سايبان ساختيم بر شما ابر را» (بقره: 57) و در آيات مشابه اشاره شده است، الله جل جلاله فاعل اصلي و وادارنده به كار است و فرشتگان و ساير اسباب كه به مثابۀ «مأموران الله» هستند به عنوان يك وسيله كار را انجام ميدهند. از اينرو در آيه مباركه گفته ميشود «ما ساختيم» آري پروردگار متعال جهت اعلان اجراءاتِ قدرتِ جارياش در كاينات و براي فهماندن و نشان دادن عظمتش توسط آنها، اسباب را استخدام ميكند. جناب استاد اين حقيقت را چه زيبا بيان ميكند: «عزت عظمت ميخواهد كه اسباب طبيعي در نظر عقل پردهاي در برابر دست قدرت باشند. توحيد و جلال ميطلبد كه اسباب طبيعي دست خود را از تأثير گذاري حقيقي بكشند و در كار ايجاد و قدرت خداوندي مداخله نكنند.»
از جانب ديگر در مواردي كه خداوند متعال در پارهاي از آيات اين واسطهها را شامل سخن ساخته و تعبير «ما» را به كار ميبرد و بدين طريق به استخدام شدن بعضي اسباب و وسايل اشاره ميكند، اين را هم نشان ميدهد كه او نسبت به بندگان فرمانبردار و وظيفه شناسش چقدر مشفق و مهربان است. مولاي متعال با ارزش دادن به آن مأموران موظف و به كار بردن تعبير «ما» در واقع به راضي و خشنود بودنش از وظايف آنها اشاره ميكند.
تجليات نامهاي الهي
از جانب ديگر الله جل جلاله نامهاي بيشماري دارد. هر اسمي مستلزم موجوديت آيينههايي براي انعكاس تجليات خود است. اسم شافي نيز موجوديت بيماريها و بيماران را ميطلبد. ما وقتي اين كيفيّت تجلّي را با ارتباطي كه به ما دارد تأويل ميكنيم، آن را به نام « به امداد شتافتن اسمها» مسمّي ميسازيم. الله جل جلاله با اسم مجيبش به ياري درماندگان وبا اسم قابضش به امداد گمراه شدگان و با اسم باسطش به كمك گرفتاران ميشتابد.
پروردگار متعال خود را با اين نامهاي زيبايش به ما معرفي نموده و تجليّات جلالي و جمالياش را به ما نشان ميدهد. آنگونه كه با نامهاي جلالياش بر خار يك گُل تجلّي نموده جلال خود را به ما ميچشاند، روي برگهاي نازك گُل نيز با نامهاي جمالياش تجلّي نموده و جمال خود را به ما معرّفي ميكند. برخي از جريانهاي فلسفيِ نا آگاه از اين نكته و برخي از حركتهاي به ظاهر ديني – از روي درماندگي – احساس نياز كرده اند تا در برابر هر صفت و هر اسم پروردگار خدايان بيشماري همچون «خداي غضب»، «خداي رزق»، «خداي باران»، «خداي شفا» و «خداي مرگ» را بسازند. حال آنكه در دين مقدس اسلام حقيقت توحيد اساس همه چيز است. از اين رهگذر در بعضي از آيات قرآن به بيش از يك اسم ويا صفت پروردگار اشاره شده و تعبير «ما» به كار رفته است.
در اين زمينه ميتوان آيۀ مباركۀ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ «بيگمان ما انسان را در زيباترين قامت و كاملترين صورت آفريديم» (تين:4) به عنوان مثال ذكر كرد. در اين آيه، خداوند متعال وقتي از آفريدن انسان در أحسن تقويم بحث ميكند، تعبير «ما» را به كار ميبرد، زيرا شمار بسيار زيادي از نامهاي شريف خداوند بر انسان تجلي ميكند. انسان به منزلۀ فهرستي است كه همۀ معاي والا در او جمع شده است. به همين خاطر است كه حضرت علي با ديدن علوّيت موجود در ماهيت انسان، خطاب به او ميگويد: «و تزعم انك جرم صغير و فيك انطوي العالم الاكبر؛ تو خود را جرم كوچكي ميداني، حال آنكه همۀ عالمها در تو نهان است و تو فهرست همۀ حقايق هستي!»
جناب محمد عاكف نيز در يكي از اشعارش كه با سرلوحه قرار دادن اين سخن منسوب به حضرت علي سروده است، خطاب به انسان چنين ميگويد:
«تو هنوز هم از ذات خويش نا آگاهي،
و تو اي انسان ميگويي «جسم محقري هستم!» اما بدان:
ماهيت تو حتي از فرشتگان هم والاتر است
عالمها در تو پنهان و جهانها در تو درج است
آنگاه كه فيض رباني از زمينها و آسمانها لبريز شد
قلبت تجليگاه انوار يزاداني قرار گرفت
جسمت هرچند كوچك است اما تو غايۀ صنع الهي هستي
از اين لحاظ تو پايان ناپذير و بي تناهي هستي»
آري، انسان چنان كامل آفريده شده است كه به مثابۀ آيينهاي، بسياري از نامهاي خالق كريم را بازتاب ميدهد. از اينرو آفريدگار متعال از آفرينش انسان با تعبير «ما» كه بيانگر كمال عظمت ذات ذوالجلال اوست، بحث ميكند. از جانب ديگر در اين خطاب به بكار رفتن يك واسطه و يك وسيله در خلقت انسان هم اشاره ميشود. مولاي متعاليكه صاحب عزّت و عظمت است در آفرينش انسان نيز مادر و پدر را واسطه ساخته و آن را پردهاي در برابر دست قدرتش قرار داده است.
نكتۀ اخير اينكه خداوند متعال به رغم همۀ عظمت و عزّتش تعبير «ما» را به كار برده و به ما درس ادب ميدهد. و در حالي كه هيچ نيازي ندارد به اسباب و وسايل هم حق سخن قايل شده و به آنان خود پرستاني كه هميشه «من، من» ميگويند ياد ميدهد كه بايد خود خواهي را رها كرده به «ما» برگردند و هميشه «ما» بگويند. به كساني كه هميشه خود را مطرح ساخته و جملاتي مانند «كردم»، «گفتم»، «ساختم» و «پيوند دادم» را ورود زبان خود كردهاند، أفقِ حركت دسته جمعي و فردي از افراد شخص معنوي شدن را نشان ميدهد. چنانكه معلوم است خالق كريم در خصوص آفرينش حضرت آدم (عليه السلام) با فرشتگان مشورت كرده است، حال آنكه مشورت خاصۀ آناني است كه عقل و علمشان محدود است. استاد بديعالزمان در ارزيابي اين مسأله ميگويد: «مشورۀ پروردگار با فرشتگان بدان جهت بوده است كه به انسانها درس مشوره داده شود، ورنه الله جل جلاله از مشوره منزّه است.» پس آن طوركه در مشورۀ خداوند با فرشتگان مسألۀ تعليم مشورت براي انسانها مطرح است، از بكار بردن «ما» در برخي از آيات نيز ميتوان استنباط كرد كه خداوند سبحان به بندگانش اين درس را ميدهد كه خود را نفي نموده و تواضع را اساس قرار دهند.
حقيقت هر مسأله را خداوند بهتر ميداند.
- Created on .