قلبهای سخت شده و اشك
پرسش: در مقايسه با روزهاي نخست آشنايي ما با حقايق قرآن، احساس ميكنم اشكهاي ما خشكيده است. آيا اين وضعيت ما به معني سخت شدن قلبهاي ما است؟ براي دوباره نرم شدن قلبها و سرازير شدن آبشار دنياي دل ما، چه توصيه ميفرماييد؟
پاسخ: ريختن اشك بيانگر محبت، مرحمت و نازك بودن قلب است؛ و به معناي به بيرون درز كردن احساسات نهفته در دل مثل حزن، شادي، حسرت، حجران، مرحمت و شفت به سان دانههاي بلورين است. انسان بطور عموم بر اثر خوشي، كدورت، امل، اميد، فراق وصلت و سايقههايي از اين قبيل ميگريد؛ اما آناني را كه در افق قلب، دوست الله جل جلاله شده اند، بيشتر از همة اينها «مخافتالله» و «محبتالله» به گريه واميدارد.
گريههاي ديگر جبّلي است و از طبيعت انسان ناشی میشود. اما گريههايي كه ايمان، معرفت، محبت، عشق و شوق ببار ميآورد؛ به معرفت الله، ديدن نشانههاي او در هرچيز و خود را پيوسته در پيشگاه او حس كردن مرتبط است.
ارزش هر گريه در نزد الهي نظر به افق تفكر و انديشه گريه كننده متفاوت ميباشد. ازين نگاه، گريههايي كه در پي نارضايتي از مصايب و بلاها و اعتراض به تقدير صورت ميگيرد حرام است؛ ناليدن از نگراني و تشويش در مورد آينده يك مرض روحي؛ و فرياد و فغان سردادن به خاطر چيزهايي كه به حساب دنيا از دست ميروند تلاش بيجا است و همه اشكهايي كه با اين سايقهها ميريزد اسراف است.
نالههاي عشق و اشتياق
گريه به خاطر الله جل جلاله عبارت است از انعكاس محبت و عشق و اشتياق با مولاي متعال به شكل نالهها و زاريها. كسي كه در دل حسرت داشته باشد، در چشم هم اشك ميداشته باشد؛ برعكس، اكثر آناني كه چشمهايشان مانند چشمة خشكيده، خشك شدهاست، حيات قلبي هم ندارند. كسي كه الله جل جلاله را ميشناسد، علاقمند او ميباشد؛ اين علاقمندي به هر اندازهاي كه در روح نهادينه شود، به همان اندازه به محبت مبدل ميشود و به مرور زمان اين محبت هم به عشق و اشتياقي غير قابل كنترول مبدل ميگردد. انساني كه دلش از محبت پر باشد، همواره در جستجوي نشانه و علامات الله جل جلاله ميباشد، كتاب كبير كاينات را به مثابه نامه فرستاده شده از او تصور ميكند، اشيا و حوادث را مثل پيامهاي او ميخواند، ميداند و در مقابل بيان او به رقت درميآيد و با چنان احساسي گريه ميكند كه تعريفش ناممكن است.
قرآنكريم، انسانهاي را كه براي سلامت روح و سعادت سراي آخرت در برابر مخافت و مهابت حق ويا به خاطر ترس از گناهان شان اشك ميريزند، با تقدير ياد كرده و همواره به الگو گيري از آنان فرا ميخواند. مثلاً، بعد از تبجيل و تقدير پيامبران و بيان برتري و خصوصيتهاي ويژة آنها؛ ميفرمايد: «هر زمان كه آيات خداوند رحمان نزد ايشان تلاوت ميشد، گريهكنان سجده ميكردند.»[1] و بدين طريق با بيان فصل مشتركشان كه آه و فغان است، به موضوع خاتمه ميبخشد. اشكهايي را كه در راه الله جل جلاله ريخته شده، مثل مناجات عرضه شده به او روي دست ميگيرد. و با خاطر نشان ساختن اين مطلب كه گريه و اشك ريختن حالت مخصوص ربانيان است، آناني را كه زندگي را بازي و خوشگذراني فكر كرده و عمر شان را با خنده و سرگرمي سپري ميكنند هشدار ميدهد و چنين ميفرمايد: «بگذار آنها بنابر آن همه دستآوردهاي منفياي كه دارند كم بخندند و زياد گريه كنند.» (توبه: 82)
پیامبر گرامي ما، اين مبلّغ مبارك قرآن (صلى الله عليه و سلم)، همان طوري كه از حيلههاي شيطان به الله جل جلاله پناه برده است، از سخت شدن قلب و خشك شدن چشم نيز به الله متعال پناه برده و اين جمله را هميشه تكرار كرده است: «خداوندا! از قلب نا ترس و از چشم خشك (بدون اشك) به تو پناه ميبرم.»
رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم) با گفتن «مژده باد به كسي كه بر نفسش حاكم است! مژده باد به كسي كه به هدف مهماننوازي خانةاش را وسيع و آماده ساخته است! مژده باد بر كسي كه در مقابل گناهانش اشك ميريزد!» گويا براي امتش يك معراج سه مرحلهاي را نشان داده است. ويا يادآوري اين مطلب كه اشكهايي كه با خشيت ميريزند، در مقابل عذاب الهي حيثيت سپر را دارند، چنين فرموده است: «دو چشم است كه آتش جهنم به آنها نميرسد يا نميتواند برسد؛ اولي چشم صاحبدلي است كه به خاطر احترام و خشيت الهي هميشه اشك ميريزد و دومي هم چشم قهرماني است كه در راه الله پهرهداري ميكند.»
يگانه اكسيري كه آتش جهنم را خاموش ميسازد
اشك ريختن در مقابل الله جل جلاله توأم با خشیت و تبارز دادن احساسات صاف و تميز قلب بدون آلوده شدن آن با ريا و سمعه مسئلهایست بسیار مهم. اشك ريختن به هدف سمعه و ريا، به معني آلوده ساختن اشكهاي براق با گندگيهاي شرك است. برای اینکه توانسته باشیم خود را از از ريا و سمعه مخصوصاً حين انجام عبادات نفلي و راز و نياز با الله جل جلاله دور نگه بداریم، باید جاهای گوشه را انتخاب کنیم. در حديث مباركهای كه در مورد نبودن سايهاي جز سايه عرش الله در روز قيامت بيان شده است، از جملة هفت گروهي كه در آن روز در زير ساية الله جل جلاله پناه ميبرند و مورد حمايت قرار ميگيرند، يكي از آنان انسانهاي آگاه و هوشياري اند كه با يادكردن نام خداوند چشمان شان پر از اشك ميشود. همانطوري كه در يكي ديگر از احاديث نبوي، کسی را كه از خشيت الهي اشك ميريزد با كسي كه در جبهه پهره ميدهد در يك رديف قرار داده شده است؛ درين حديث نيز با دوستان الله جل جلاله مثل امام عادل، جواني كه عمرش را با نشوة عبادت سپري ميكند و عابدي كه دلبستة مسجد است در يك قطار ذكر شده است. اما اين هم خاطرنشان گرديده است كه اشك بايد در جاي گوشه و دور از ديگران ريخته شود. زيرا تمثيل گريه كردن بسيار خطرناك است؛ اشك ريختن به مقصد ريا و سمعه مرضي است كه قلب را ميكُشد و انسان را هلاك ميسازد.
بنابرهمين سبب امام غزالي گفته است: « ممكن است هم گريه كننده و هم كسي كه گريه نميكند، هلاك شوند.» اگر انسان گريه نكند حتماً يك روزي پشيمان خواهد شد؛ زيرا در مقابلش مشكلات بسيار زيادي وجود دارد كه گريانش ميدهد و بعضي از آن مشكلات را صرف ميتوان با اشك ريختن درينجا برطرف ساخت. اما هستند بسيار كساني كه نه به خاطر گناهانشان و يا عشق و اشتياق، بل به دلايل ديگر و تحت تاثير بعضي احساسات دنيوي اشك ميريزند. بدتر از آن حالتي است كه انسان به هدف تظاهر در نقش شخص با احساس، مقتي و خدادوست گريه كند. چنين گريه، از نگاه دين ما حد اقل به اندازه گريه نكردن خطرناك بوده و شرك خفي بهشمار ميآيد. پس بدان معناست كه اشك ريختن هم وقتي مقبول است كه در مسير مشروع باشد. مؤمن، مخصوصاً وقتی در میان اجتماع است، بايد بر احساساتش حاكم باشد، حق ارادة اش را ادا كرده و اشكهايش را مخفي دارد. اگر اين توانايي را نداشته باشد، صرف آنگاه است كه ميتواند اشكهايش را از بند آزاد سازد.
اشكهايي كه با احساسات صاف و تميز و صرف با خشيت الله جل جلاله ميريزند، يگانه اكسيرياند كه در دنيا اضطراب غير قابل تحمل آتش عشق را لحظهاي آرامش ميبخشند و در آخرت هم آتش سوزان جهنم را خاموش ميسازند. بنابرین، پیامبر اكرم (صلى الله عليه و سلم) فرمودهاند: «در روز محشر هنگامي كه جرقههاي آتش جهنم انسانها را دنبال ميكند، جبرييل (عليه السلام) در حالی كه گیلاسی از آب در دستش می باشد نمایان می شود. از او ميپرسم اين چيست؟ جواب ميدهد: اين اشكهاي مؤمني است كه از ترس خدا گريه كرده؛ اين جرقههاي خطرناك را صرف همین اشكها ميتواند خاموش سازد.» در اصل درين حديث يك نكتة بسيار مهم نهفته است. بلي، خاموش ساختن آتش جهنم كه نتيجة حسيات شيطاني مثل غيظ، بخل، حسد، كين، نفرت و عداوت است و دل انسان را تنگ ميسازد و آرامشش را برهم ميزد؛ صرف با ريختن اشك ممكن ميگردد. يگانه اكسير براي خاموش ساختن و آرام كردن خواهشات نفسانی و شيطاني كه قلب انسان را سخت ميسازد، اشكهايي است كه با صميميت جاری ميشود.
مرض الفت
هيهات! طوري كه در سؤال نیز تذکر یافت، بسا اوقات الفت باعث خشك شدن اشك انسان ميشود. «الفت» در اصل به معني عادت كردن، دوست شدن و محبت ورزيدن است؛ همين الفت است كه مناسبت انسان را با اشيا، و معاني حاصله از چنين مناسبت را، و تاثيراتي را كه اين معاني در وجدان بجا ميگذارد، و در نتيجه تغييراتي را كه در اعمال انسان رونما ميگردد و در نتيجه همه اينها زنده، ديناميك و حساس ماندن روح را به ياد ميآورد.
و در ضمن، الفت اين معاني را هم تداعي ميكند كه انسان پس از فهميدن و آگاه شدن، ديدن و شناختن، فكر و درك كردن چيزي آن را عادي بپندارد و به آن عادت كند پس الفتي كه به معناي در راه ماندن و نرسيدن به عرفان پس از اندكي شناخت و اندكي عرفان است و شخص مبتلا به آن در مسايلي كه بايد به عمق آن ميرسيد يكسره بياحساس ميشود و از هيچ چيزي درس نميگيرد، در واقع براي انسان چيزي جز سقوط و مرگ احساساتش نيست.
اگر انسان به درگاهي كه ميخواهد رو كند از تهِدل رو نكند، و در راه بندگي جديّت و تلاش لازم را نشان ندهد، و هر لحظه در پي ترقي و تكامل نبوده و در تلاش دستيافتن به عمقي نو نباشد؛ ممكن نخواهد بود كه تغير حال دهد و به بلنديها برسد و از زير آوارهاي تن خودش و از فرسوده و فنا شدن نجات يابد.
آنانی که گرفتار این وضعیت اند، اگر هر چه زودتر سیاهی مقابل چشمان شان را پاک نکنند، حکمتهای نهفته در اشیا را پی نبرند و به پیامهای الهی که از ملاأ اعلای فرود میآیند گوش ندهند و آن را درک نکنند؛ از درون سوختن و كاربوني شدن و واژگون شدن حتمي خواهد بود. طبعاً شخصی که حیات قلبی و روحیاش بدین گونه مفلوج باشد، برای او حفظ کردن رقت قلب و جاری نگه داشتن چشمۀ اشک ممکن نخواهد بود.
قلبهايي كه نميلرزند
خداوندجل جلاله، در نخستين سالهاي ظهور اسلام، اصحاب كرام را درين خصوص هشدار داده و چنين مورد خطاب قرارداده است: «آیا وقت آن برای مؤمنان فرا نرسیده است که دلهایشان به هنگام یاد خدا، و در برابر حق و حقیقتی که خدا فرو فرستاده است، بلرزد و کرنش برد؟ آنان همچون کسانی نشوند که برای ایشان قبلاً کتاب فرستاده شده است و سپس زمان طولانی بر آن سپری گشته است، و دلهایشان سخت شده است، و بیشتر شان فاسق و خارج (از حدود دین خدا) گشتهاند.» (حديد: 16)
بدون شك، اين آيت ايقاظ تحقير آميز نبود. و اصحاب كرام نیز هنگامي كه مخاطب اين آيت قرار گرفتند مؤمنان بسيار هوشيار بودند؛ همة آنها نمازهايشان را با تضرع و خشوع اقامه ميكردند و در حالت قيام پاهايشان ميلرزيد. آیة «آيا وقت آن برای مؤمنان فرانرسيده است؟» آنها را به سعی و تلاش بیشتر جهت پختگیِ فزونتر و قناعتبخش نبودن نقطهاي كه رسيده بودند فرا میخواند و برايشان ذروه را هدف تعين ميكرد. به خاطر گرفتار نشدنشان به الفت، سرنوشت قومهاي گذشته را برايشان يادآور ميشد و جهت نجاتشان از افتادن درين پرتگاه، تأكيد ميكرد تا همواره در تلاش تكامل و پخته شدن باشند.
در اصل، اين گونه مورد خطاب قرارگرفتن اصحاب كرام، براي مسلمانهاي بعدي هم تنبيه بسيار مهمي در قبال دارد. بنابرين، قرآنكريم در عين حال كه اصحاب را مورد خطاب قرار ميدهد، براي ما هم اين پيام را بيان ميدارد: به رغم اينكه همه حقايق را بطور واضح و آشكار تماشا ميكنيد، آيا هنوز هم وقت آن نرسيده است كه قلبهاي تان با خشيت بلرزد؟ زنهار، شما مثل كساني كه قبل از شما بودند نباشيد! تا آنگاه كه حكم الفت و انسيت اجرا شد، قلبهاي آنها همچون سنگ سخت شده بود. ديگر براي آنها شب در حكم مرده و اشك از زندگيشان رخت بربسته بود. زنهار شما مثل آنها سنگدل و خشك چشم نشويد.
«مؤمنان واقعي صرف آنهاياند كه در نزدشان هروقت نام الله برده شود، دلهايشان هراسان ميگردد و هنگامي كه آيات او به آنان خوانده ميشود، بر ايمانشان ميافزايد و بر پروردگار خود توكل ميكنند. (انفال: 2) پس وقتي نام خدا در نزد شما برده شود، قلبهاي شما هم بايد بلرزد. زنهار به عاقبت امتهاي قبل از خود تان گرفتار نشويد. به آنها هم كتاب نازل شده بود. در نخست چنان به نظر ميرسيد كه با شنيدن آيات الهي اطاعت خواهند كرد؛ اما با گذشت زمان هيجانشان را از دست دادند؛ مرگ را فراموش كرده در پي آرزوها و هوسهاي پايان ناپذير شتافتند. بالاخره قلبهايشان كاملاً سخت شد. به حالتي رسيدند كه ديگر نصيحت و ذكر به گوششان نميرفت، به حق سر خم نميكردند و لذت حقيقت را فراموش كرده بودند.
همان بود كه قلبهايشان همچون سنگ سخت شد و حتي از آن هم گام فراتر نهادند. زيرا از آغوش بعضي سنگها درياها به فوران درميآيد؛ بعضي از سنگها با اندك فشار پاره ميشوند و از آنها هم آب بيرون ميشود؛ اگر به فوران هم نيايد اما حد اقل تراوش ميكند. عدهاي از سنگهاي ديگر در نتيجه حوادث طبيعي كه نشانة قدرت الهي است، از جا بيجا شده ميغلتند و ميافتند. ولي قلبهاي سخت شده، اگر معجزات، پيامها و حقايق آشكار را بشنوند و ببينند، باز هم هيچ تحت تاثير نميآيند؛ اشك ريختن در جايش، در دلهايشان حتي احساس ترس و يا هم محبت پيدا نميشود. از همين خاطر، شما مثل آن بيقلبها نشويد و خود را شبيه سنگدلها نسازيد. چنان قلب نرم داشته باشيد كه با ذكر نام الله متعال به لرزه درآيد و ارشادهاي قرآن را از جان و دل اطاعت كند و تسليم شود.
بلي، قرآن با اين فراخوانش، ما را هر لحظه به زنده بودن، در عشق و اشتياق بودن، هميشه به خاطر محافظت تفكر و انديشه قلهها را هدف قراردادن و در تلاش تكامل بودن نصيحت ميكند. خاطر نشان ميسازدكه تازه و زنده نگه داشتن قلب در تمام عمر، صرف با تكامل يافتن و هميشه در پي آن بودن ممكن است.
وسايل رقّت به قلب:
در عين حال، به تعقيب آيت ذكر شده، الله متعال به كساني كه فكر ميكنند نور قلبهايشان خاموش، اشكهايشان خشك و دنياي معنويشان تاريك شده است؛ اين آيت را به مثابه منبع اميد و آغازي جديد بيان ميدارد و آنان را چنين مژده ميدهد: «بدانيد كه الله جل جلاله زمين را پس از مردنش دوباره زنده ميسازد؛ (دلهاي مرده و فرسوده را نيز به همين گونه زنده ساخته ميتواند) در حقيقت آيتهاي مان را بيان ميداريم تا براي كساني كه عقل خود را به كار مياندازند اين هيجان را تحقق ببخشايد.» (حديد: 17) آن گونه كه زمين مرده را حيات ميبخشد، گلها و بتهها را زنده ميكند، ميوهها و سبزيها را تازه ميسازد؛ ميتواند قلبهاي مرده و مفلوج را نيز دوباره به هيجان بياورد و حيات ببخشيد. برعلاوه، پس از ذكر اين آيت، انفاق در راه الله جل جلاله را نيز به عنوان يكي از وسايل احيا كنند و رقت بخشندة قلب مورد توجه قرار ميدهد.
در حديثي كه مؤيد اين خصوص است چنين تذكر يافته است: «اگر ميخواهي قلبت نرم شود و به آنچه نياز دارد برسد، به يتيم مرحمت كن، برسرش دست بكش و غذايت را به او بخوران. اگر اين كار را انجام دادي قلبت نرم ميشود و آنچه را نياز داري حاصل ميكني.»
مهمترين راهي كه قلب را به رقت ميرساند، تفكر نمودن و با نظر عبرت نگريستن به كاينات است. به واسطة تفكر، قلب منور ميشود، از وسوسه و شبهه مبرا ميگردد و در برابر حيلهها و دسيسههاي شيطان مقاومت كسب ميكند. در غير آن، كساني كه مطالعه و تفكر نميكنند و به زندگي خود تجدد نميبخشند؛ فرسوده و نابود ميشوند. ازين نگاه هم، به خاطر گرفتار نشدن به الفت و يا براي نجات كساني كه در پرتگاه افتادن به آن قرار دارند، تفكر درست آفاقي و انفسي ضرورت است. گاهگاهي سفر به صفحات طلايي تاريخ، رفتن به اتموسفير انسانهاي با وجد و هيجان و ديدار از بعضي مؤسسات و عشق و اشتياق كسب كردن از انسانهاي زندة آن مؤسسات هم يكي از راههاي نجات از الفت ميباشد. براي حفظ استقامت و زنده بودن قلب و انديشه؛ مطالعة زندگي رسول اكرم (صلى الله عليه و سلم)، خواندن و شنيدن تابلوهايي از زندگي اصحاب كرام، تابعين عظام و اشخاص صالحي كه عصر ها را پر نور كردهاند نيز يكي از چارههاي ديگر اند.
قرآنكريم ميفرمايد كه دلها با ذكر الله جل جلاله به نرمش دست مييابند. الله متعال را با تمامي اسماي حسنا و صفات قدسيهاش ياد كردن، حمد و ثنايش را بجا آوردن، تسبيح و تمجيد كردن، كتابش را خواندن و آن را راهنماي زندگي خود قراردادن، معاني آيات كتاب كبير كاينات را درك كردن، عجز و فقر خود را به لسان دعا و مناجات بيان كردن، با مطالعه و بررسي دلايل موجوديت او زندگي خود را زينت بخشيدن، در مورد اسما و صفات الهي كه هر لحظه روشني بخش كتاب كاينات است و هر آن چيزهاي متفاوتي را به گوش ما زمزمه ميكند فكر كردن؛ بلي هر يك از موارد فوق به تنهايي يك ذكر است. ذكر قلب را به لرزه در ميآورد، نرم ميكند و سپس آن را پر از ايمان ميسازد. مخصوصاً اذكار شبانگاهي، داراي اهميت حياتي در خصوص رقت بخشيدن به قلب و محافظت آن است. كساني كه شبهايشان را احيا نميكنند، بسيار مشكل خواهد بود كه رقت قلبهايشان را حفظ نمايند. چند قطره اشكي كه از خشيت و محبت الله جل جلاله بر گيسوان شب ريخته ميشود، اذكار و تسبيحاتي كه در نيمههاي شب ورد زبان ميگردد و نمازهائي كه گزارده ميشود و دروسي كه مطالعه ميگردد، چه چيزهايي براي قلب به ارمغان ميآورد و الفت را چگونه متلاشي ميسازد؛ آري همه اينها فقط با تطبيقات و چشيدن معلوم خواهد شد.
فكر كردن به مرگ هم يكي از راههايي است كه تاثيرات الفت را برطرف ميسازد و اضرارش را از بين ميبرد. حضرت عايشه براي خانمي كه از سخت شدن قلبش شكايت كرده بود چنين فرمود: «مرگ را زياد به خاطر بياور، فكر كردن در مورد مرگ قلب را نرم ميسازد.» هميشه به ياد آوردن مرگ كه بنام «رابطة موت» ياد ميگردد؛ عبرت گرفتن از حالت مريضان، معيوبين، و زيارت قبور نيز يكي از جملة اسباب جلوگيري الفت به حساب ميآيد.
افق صداقت در عبوديت:
از طرف ديگر، گاهي انسانهاي نرم دل هم مبتلا به حالتي ميشوند كه اشكشان جاري نميشود. در اصل، اين انسانها حتي در حالتي كه فكر ميكنند استعداد اشك ريختن را از دست داده اند، بينهايت صادق ميباشند و قلبشان همراه با صداقت ميتپد. در مقابل اوامر ديني احترام بسيار زياد ميداشته باشند. در عبادات و طاعاتشان كم و كاستي رونما نميگردد، در عبوديت جدي و قاطع ميباشند؛ هرگز به لاأباليگري و عدم جديت گرفتار نميشوند. حتي اگر ميل و اشتياق هميشگي را در قيام، ركوع و سجدة شان احساس نكنند، باز هم شب را احيا ميكنند. اگر درين خصوص اشتباه كوچكي را مرتكب شوند، نه نان دلشان ميشود و نه آب. اما آن لذت روحاني را كه قبلاً احساس ميكردند، در حال حاضر به نوعي نميتوانند احساس كنند و در هنگام سجده چنانچه ميخواهند نميتوانند بگريند.
در مورد اين گونه انسانها نميتوان گفت كه «قلبشان سخت شده است». بلكه اينها شايد در همين هنگام تابع امتحان ديگري باشند. همان گونه كه خداوند با بسط امتحان ميكند، يعني همانطوري كه دل انسان را مملو از لذايذ معنوي ساخته و او را با عشق و اشتياق گريه ميدهد و آرامشش ميبخشد؛ با قبض هم امتحانش ميكند، قلبش را تنگ ميسازد و گرفتار دشواريها ميسازد. ميخواهد كه بندهاش در سختيها هم از درگاهش دور نشود و درين خصوص او را تمرين ميدهد. وظيفه يك بندة مخلص آنست كه با صبر و تحمل در دروازه او منتظر بماند و حتي يك لحظه هم از وفا دور نشود. روي كردن به درگاه الهي با صداقت و وفا ، پس از گذشت زمان باعث انشراح و جاري شدن اشكِ شوق و شُكر ميگردد.
ناگفته نبايد گذاشت تقريباً هر كس در روزها، ماهها و سالهاي نخست آشنايياش با حقايق قرآني به شور و شوق ميآيد؛ هميشه هيجاني ميباشد. زيرا، هر چيزي كه ميبيند، ميشنود و ميآموزد برايش جديد و تازه است. همچنان، الله متعال كساني را كه ميخواهد قهرمان مفكوره شوند، در همان روزهاي نخست با لطف ويژهاي به شوق ميآورد. با روياها، يقظهها (حالتي بين خواب و بيداري) و لذايذ روحاني آنها را تأييد ميكند. پس از آن روزهاي نخست، آهسته آهسته در مقابل چيزهاي كه ميبيند، ميشنود، و ميآموزد يكنوع احساس الفت برايش رخ ميدهد. ديگر بعضي چيزها براي انسان تاريك به نظر ميرسد. در اصل، آنها هنوز هم براي ديگران تازه و نو هستند، اما كساني كه يكبار چشيدهاند، آنها را كهنه فكر ميكنند. درين مرحله، بعضيها چنين تصور ميكنند كه گويا قلبشان سخت و دنياي معنويشان تاريك گشته است. شيطان اين تلقين كه «تو ديگر اصلاح نميشوي» چنين اشخاص را كه كمرشان از اضطراب خميده شده است، فريب ميدهد.
ولي كساني كه اين انحناي مشكل را بطور صحيح و سالم سپري ميكنند، ديگر بر قصر استقرار و استقامت تخت ميزنند. آنها آنچه را انجام ميدهند صرف به خاطر الله انجام ميدهند و از چيزهايي هم كه خود را دور نگه ميدارند، صرف به خاطر اوامر الهي دور نگه ميدارند. عبادت و خدمتشان را به لذايذ روحاني و معنوي، روياها، يقظهها و اشك ريختن وابسته نميسازند. چه توأم با شوق باشد و يا نباشد، چه مثل نوشيدن شربت باشد و يا زهر، آنها وظيفةشان را حتماً انجام ميدهند و از هر آنچه جهت ايفاي مكلفيتشان از دستشان بر آيد دريغ نميورزند. ديگر آنها قهرمانان صداقت اند؛ عبوديت شان را نه به خاطر توقع مادي يا معنوي، بلكه از سوي احساس و وفا بجا ميآورند.
ناگفته پيداست كه محبت در دل يك صادق، به سويهاي رسيده است كه همه هست و بود مادي و معنوياش را فداي محبوب بسازد و براي خود چيزي نگه ندارد. هرچند او گاهگاهي درد دلش را با ريختن اشك به زبان ميآورد اما اكثر اوقات دل او از چشمانش گلايه دارد كه چرا به افشاي راز نميپردازد. و آنگاه كه چشمانش فواره ميزند، دلش درددل كردن با اغيار را بيوفائي دانسته، كمرش خميده ميشود و از گريههاي چشم مينالد. به باور او نالههاي عشق و نيايشهاي درگاه حق نبايد به بيرون درز كند و نبايد بازيچة آناني قرار گيرد كه از حال ناآگاه اند.
آري، عاشق با ريختن اشك دلش را يخ ميكند؛ اما صادق اشكهايش را كه از همه دريغ داشته است به درونش ميريزد و سينهاش را ميسوزاند و كباب ميكند.
[1] . سورة مريم، آيه نزذهم (58/19)
- Created on .