دریاهایي که کم عمق به نظر میرسند
پرسش: در یکی از احادیث، در خصوص ویژگیهای بندگان محبوب خداوند جل جلاله، این مسئله نیز تذکره یافته که این بندهها دارای پهنای پنهان اند. در صحبتها هم اکثراً روی این تأکید صورت میگیرد که انسان باید ژرف باشد اما کم عمق به نظر برسد. فضیلت ژرف بودن اما کم عمق به نظر رسیدن روي کدام اساسات بنا یافته است؟
پاسخ: رسول اکرم (صلى الله عليه و سلم) با این حدیث گهربارش که میفرماید: «ان الله یحب العبد التقی الغنی الخفی» «خداوند بندههای متقی، مستغنی از ماسوا و دارای ژرفا و فراستهای پنهان را دوست دارد.»، سه خصوصیت مهم بندههای محبوبش را که همانا «تقوا»، «استغنا» و «ژرفای باطنی» است، بیان داشته است.
تقوا: کلید اسرارآمیز دروازههای خیر
آنگونه که میدانید، تقوا از ریشۀ کلمۀ وقایه که به معنی خودداری و نگهداری است منشأ میگیرد. تعریف مختصر تقوا چنین است: «خلاصی یافتن از آتش جهنم با اطاعت از اوامر الهی و دوری از نواهی.»
همان طوری که برای رسیدن به اخلاص کامل، اجتناب از هر نوع شائبۀ شرک ضروری است، برای نایل شدن به تقوای کامل نیز دوری جستن از هر چيز مشكوك لازمی ميباشد. پیامبر اکرم (صلى الله عليه و سلم) در این خصوص چنین فرموده اند: «تا آنگاه که یک بندۀ مؤمن، به خاطر دوری از چیزهای ناجایز بعضی چیزهای جایز را نیز ترک نگوید، نمیتواند به تقوای حقیقی نایل گردد». این حدیث مبارکه و چندین حدیث مشابه دیگر ما را در خصوص دوری از گناهان کوچک که بنام «صغایر» یاد میشوند و حساس بودن در مقابل چیزهایي که بنام «لمم» یاد میشوند، هشدار میدهد. بدین لحاظ، تقوای کامل صرف با پرهیز از گناهان کوچک و چیزهای مشکوک حاصل میگردد.
در چنین عصری که رعایت کامل اوامر و نواهی دینی متأسفانه بسيار مشکل و دست یافتن به تقوای کامل دشوار گردیده است، مکلف ساختن همۀ انسانها به تقوای کامل، با پرنسیب «تیسیر = سهولت» در تناقض میباشد. در زمانی که دایرۀ خدمت نهایت توسعه یافته و انسانهای متقی و دارای حساسیتهای دینی در هر عرصۀ زندگي حضور داشته باشند، مکلف ساختن مردم عام به بلندترین مرتبۀ تقوا، به معنی نشان دادن تقوا به مثابۀ باری غیر قابل انتقال خواهد بود. زیرا، ادا کردن چنین تکلیفی، مقتضی انزوا، گوشه نشینی، نرفتن به شهر و بازار، دورنگهداشتن دست، پا، چشم و زبان از گناه، بجا آوردن عبادات نفلی به گونۀ متداوم افزون بر ادای فرایض و دوری از چیزهای مشکوک جهت آلوده نشدن به گناه ميباشد. در نتيجه، تمثیل تقوا در چنین مرتبهای، با توجه به شرایط عصری که در آن زندگی میکنیم، برای بسیاریها ناممکن به نظر خواهد رسید و بنابرآن، انتظار داشتن چنین سویهای از هر کس، با اصل «تیسیر» متناقض خواهد بود.
فلهذا، در عصر حاضر تقوا باید با در نظر داشت تعریف مؤلف رسایل نور[1] يعني «بجا آوردن فرایض و دوری از گناهان کبیره»، روی دست گرفته شود و به دو اصل جامع و اساسی آن توجه صورت گیرد. وقتی دایرۀ تقوا را به این حد وسیع در نظر میگیریم، هیچ مؤمنی از این دایرۀ بیرون نمیماند، انسانها به امید رسیدن به مراتب بلندتری جهد مینمایند و زمینۀ قدم گذاشتن هر کس به گونه ارادی به سوی تقوای کامل فراهم میگردد.
بلی، نخستین ویژگی انسانهای محبوب نزد خداوند جل جلاله، قرارداشتن آنها در دایرۀ تقواست. زیرا، بدون پناه بردن به تقوا، فهمیدن قرآن و استفادۀ درست از آن ناممکن است. با توجه به آیههای نخست سورۀ بقره، قرآن دروازهاش را صرف به روی متقیان میگشاید. قرآن قبل از هر کس دیگر، برای مقتیان منبع هدایت است. رسیدن به تقوا نیز صرف با گذشتن از مسیری که قرآن مشخص کرده است میسر میگردد. متقیان، با نفس گرفتن توسط قرآن، هم حیات قلبی و روحیشان را همواره شاداب و پرطراوت نگه میدارند و هم در پرتو کلام الهی، پيوسته در مورد آیات تکوینی تفکر و تدقیق نموده و مطابق سنت جاری الله جل جلاله در کاینات، حرکت میکنند. بدین ترتیب، در ساية تقوا، از افتادن به اسفلالسافلین نجات مییابند و راه اعلی اعلیین را در پیش میگیرند و به منبع همة خیرها و برکات دست مییابند.
روح استغنا و انسانهای بیتوقع
استغنا، دومین صفت مهم بعد از تقوا به ویژه برای کسانی است که خویشتن را وقف خدمت به قرآن و ایمان کرده اند. کلمۀ «غنی» که در حدیث شریف تذکر یافته است به معانی ذیل بکار میرود: «قناعت داشتن به نعمات، هرگز دست طلب به سوی دیگری دراز نکردن، همواره مستغني زيستن و دل غني داشتن».
استغنا شعار مسلک پیامبری است. تمامی پیامبران تعهد کردهاند که وظیفۀ پیامبریشان را بدون نقصان انجام دهند و در مقابل آن هیچ نوع پاداش دنیوی انتظار نداشته باشند. چنانچه قرآن کریم این تعهد ایشان را چنین بیان داشته است: «چراکه من کمترین مزد و پاداشی از شما نمیخواهم. مزد و پاداش من جز بر خدا نیست.» (یونس: 72) بدون شك آنها به آن خاطر که وظیفۀ مقدس پیامبری مورد اتهام واقع نشود، در طول حیاتشان با استغنا زیسته اند و با این زندگی سراسر استغنا، به نسلهای بعدی که وظیفۀ نشر حق را بر دوش دارند، حسن مثال واقع شدهاند.
در وجود قهرماناني چون «حبیب نجار» که در سورۀ یاسین معرفی گردیده نیز همین اوصاف مردان راه ارشاد و تبلیغ تذکر یافته است: «پیروی کنید از کسانی که پاداشی (در برابر تبلیغ خود) از شما نمیخواهند و آنان (از کردار و گفتارشان پیداست که) افراد راهیاب و هدایت یافتهاند.» (یاسین: 21) «حبیب نجار»، در خصوص بیان اوصاف رهبران، دو صفت بسیار مهم ایشان را چنین بیان داشته است. ایشان در مقابل خدماتی که انجام میدهند، توقع هیچ نوع پاداش و مکافات ندارند و قبل از هر کسي دیگر خود به راه کاملاً راست قدم میگذارند. در حقیقت، کسانی که حايز این دو صفت نيستند، ممکن نخواهد بود که برای دیگران راه هدایت را رهنمون شوند.
مؤلف رسایل نور، استغنا را به عنوان رکن بسیار مهم برای دلدادۀ راه خدمتِ ایمان و قرآن، معرفی کرده است. این مسئله را از لحاظ مورد اتهام واقع شدن دین برای کسب متاع دنیا نیز مورد بررسی قرار داده است. ایشان تصریح نموده اند که اهل ایمان همواره از طرف اهل ضلالت مورد اتهام قرار گرفته اند که اهل ایمان «علم و دین را مدار معیشت خویش ساخته اند». فلهذا لازم است این ادعای بی اساس آنان عملاً و فعلاً تکذیب گردد.
امروز هم بعضیها به چنین امراضي مبتلا اند و از اين رو همۀ مسلمانان مورد اتهام قرار میگیرند. آنانی که قرآن میخوانند اما از حلقومشان پایین نمیرود، فریاد و فغانهای بیمورد را به عنوان دعا بکار میبرند و یک سلسله مراسم خشک را به حالت فلکلور درآورده اند؛ هیچگاهی نمیتوانند در وجدان بشری تأثیری از خود برجا بگذارند و از طرف دیگر چهرۀ درخشان اسلام را لکه دار میسازند. غافل از آنند که تا آنگاه که هدفشان منفعت دنیوی باشد نمیتوانند در دلها راه یابند و یا هم به خاطر داشتن توقع پاداش دنيوي نمي توانند به اهداف عالی فکر کنند.
تأثیر گذاشتن سخن، نه به زیبا و رسا بودن صوت و آهنگ ظاهری آن بلکه به مشیئت الله متعال وابسته است. خداوند متعال، تاثیر سخن را تا حد زیادی به اخلاص و دیگر اندیش بودن متکلم وابسته ساخته است. در عین حال سخن وقتی تاثیر گذار میباشد که گویندۀ آن در مقابل وظیفۀ ارشاد و تبلغ پاداش مادی توقع نداشته باشد. بسا اوقات، یک انسان مخلص، فداکار و دیگراندیش که هدف زندگیاش صرف خدمت به دین باشد، چیزهای را که با صدایی نحیف و دور از ذرق و برق در منبر و یا گوشهای دیگر بیان میکند، تاثیر بزرگی در وجدان بشری برجا میگذارد. زیرا او یک انسان مستغنی بوده و هدفش صرف کسب رضای الهی است.
بدین اساس، شاگردان قرآن، به عنوان ممثلین دعوی قرآن، باید راه استغنای پیامبران را تعقیب کنند و بگویند «مکافات من صرف نزد الله جل جلاله است» و در برابر کارهایي که در راه خدمت ایمان انجام میدهند هرگز پاداش دنیوی توقع نداشته باشند. در حین گردشِ دهکده به دهکده، روستا به روستا، شهر به شهر و حتی کشور به کشور، در همه جا وقتی نغمهای را به حساب اعلای کلمة الله بیان میکنند، در جریان صحبت و نصیحت و یا در هنگام بازگوکردن حقیقتی برای یک انسان باید مخلص باشند و هرگز پاداش دنیوی آرزو نداشته باشند و آن را قبول نکنند. به مال و منال دنیا نباید تمایل نشان دهند، در مقابل وظیفۀ نشر حق، از هیچ کسی اجرت طلب نکنند؛ صرف با معاشی به اندازۀ کفاف نفس اکتفا کنند و همواره با استغنا زندگی نمایند.
راه تلبیس
تقوا و استغنا با این مقیاس، دو وسیلۀ مهم اند برای دوست داشته شدن از طرف الله جل جلاله. اما در حدیث شریف، وسیلۀ سومی که این دو را قوت بخشیده و راه محبوبیت را بطور کامل میگشاید، نیز تذکر یافته است. این صفت که حد اقل به اندازۀ دو صفت نخست با اهمیت است، دارا بودن غنامندی دل و ژرفای روح و مخفی نگه داشتن آن از دیگران میباشد. بلی، مخفی بودن بعضی چیزها لازم است؛ و در صدر این چیزها ژرفای باطنی انسان و فضایل شخصی قرار دارد. احسانات ویژهای را که یک بندۀ مخلص حاصل میکند، باید مخفی نگه دارد و از برملا ساختن فضلتهای خود اجتناب ورزد.
بندههای متقی و مستغنی رابطۀ کاملاً متفاوتی با خداوند جل جلاله دارند. آنها، گاهگاهی مظهر مقاطع نوراني زمان و شگفتیها و الطاف بیمانند الهی قرار میگیرند که حتی نَفسْهای خودشان به آن غبطه میخورد. دوستان خدا، لحظات پر از نور و پر از اکرامها را و نيز کشفها و کرامتهایي را که خداوند جل جلاله در آن لحظات پرنور برایشان لطف میفرماید، همواره مخفی نگه میدارند. به مخفی نگه داشتن توجهات ویژۀ خداوند جل جلاله و تظاهر آنها كه به شكل اکرامیههای مختلف متبارز ميشوند، دقت فراوان به خرج میدهند و نمیخواهند چنین مسایلی را با دیگران در میان بگذارند. الطاف ویژۀ الهی را به مثابۀ ارمغانی سِری تصور میکنند و عقیده دارند که احسان به مثابۀ رمزی میان دهنده و گیرنده باید حفظ گردد. بنابرآن، سعی میورزند از آن حال و الطاف ویژه که در حقشان لطف میگردد، هیچ فردی آگاه نشود. از متوصل شدن به دروغ نیز اجتناب ورزیده برای اینکه در میان مردم یک انسان عادی به نظر برسند تا حد امکان خود را کم عمق نشان میدهند. مخفی داشتن ژرفای باطنی و خود را به مثابه انسان عادی در میان مردم نشان دادن را در اصطلاح تصوف به نام «تلبیس» یاد کرده اند.
هدف اصلی یک انسان دارای تلبیس، آنست که خود را در همه چیز نفی و انکار كند و خداوند جل جلاله را اظهار نماید. او در پي آنست تا عمق دروني و ثروت محتوائي اش را به دیگران آشکار نساخته و خود را پيوسته صفر كند. بنابر آن، از ادعاها و سخنان ادعا آمیز همیشه دوری مینماید؛ حتی به حدی که از مظهریت شمردن خصوصیتهایي که بر او آشكار شده است، اجتناب میورزد. او، از یکطرف جنبههای خارقالعادهاش را هیچگاه از خود نمیداند و هرگز این احساس را به خود راه نمیدهد که مالک اصلی اسراری که مظهر آن شده است، باشد و از طرف دیگر، حال آنانی را که با با زندگي قابل سرزنش شان سبب وارد شدن طعنه و توهین به اسلام شدهاند در نظر داشته و عین اشتباه را تکرار نمیکند. چنان ماهرانه عمل میکند که هم خود را کم عمق نشان میدهد و هم اتهام دیگران را بر اسلام وارد نمیسازد.
خود را صفر ساختن و اندیشۀ ملامتی:
در طول تاریخ، انسانهای هم بوده اند که از هر نوع تجمل و آرزوهای دنیوی خود را دور نگه داشته و همواره شکل متفاوتی از خوراک، پوشاک و حرکات را از خود به نمایش گذاشته اند و خود را به مراتب پایینتر از جایگاه اصلیشان نشان دادهاند که اینگونه اشخاص را بطور عموم به نام «ملامیها» یاد میکنند. ملامیها به خاطر آشکار نشدن مرتبۀ حقیقیشان، در میان اجتماع مانند انسانهای عادی زندگی میکنند و نمیخواهند شناخته شوند. برای مخفی نگه داشتن حالِشان که تظاهر رابطۀشان با خداوند جل جلاله است، همواره جنبۀهای منفی خویش را به انسانها نشان میدهند و میخواهند به عنوان انسانهای گناهکار شناخته شوند و مورد تنفر باشند.
بعضی ملامیها، بسا اوقات لباسهای بسیار کهنه بر تن میکنند و در قالب یک سؤالگر در کوچهها گردش میکنند و گاه گاهی هم لباسهای بسیار مجلل میپوشند تا خویشتن را به عنوان انسانهای کاملاً دور از زهد و ریا نشان دهند؛ اما همیشه کوشش میکنند خود را مانند انسانهای عادی نشان دهند و ترجیح میدهند همچون انسانهای اهل دنیا به نظر برسند و بدین ترتیب خود را مخفی نگه میدارند. حتی عدهای از آنها گرفتار افراط شده گاه گاهی به میخانهها نیز سر زدهاند اما یک قطرۀ حرام را هم به دهن خویش نزدیک نساخته اند. براي اينكه به مردم ثابت بسازند كه «ما به حدی که شما فکر میکنید بندههای صالح نیستیم»، حتی از این وسیله نیز استفاده کرده اند. آنها، انگشت نما بودن و معروف بودن به عنوان یک انسان اهل الله را فلاکت پنداشته همواره خواستهاند که در نظر انسانها به حیث یک انسان بیچاره، و شخص «بیتفاوت، لاقید و لاأبالی در مقابل ضوابط دینی» شناخته شوند.
اما در عصر حاضر، برای دوری جستن از بزرگنمایی، خود را صفر ساختن و انسان عادی معلوم شدن؛ متوصل شدن به چنین شیوههای افراطي، لازم نیست. زیرا، امروزه هر مسلمان مؤظف است تا دينش را تمثيل كند و برای مؤمنان و پیروان سایر باورها و فلسفهها سرمشق باشد. بناءً، در خصوص دست یافتن به پهنای پنهان نیز تعادل را در نظر باید داشت. مؤمن مخلص، باید از سخن گفتن در مورد خود اجتناب ورزد، فضلیتهای شخصی خود را بیان نکند، از نمایش دادن ارزشهاي خود مانند به نمایش گذاشتن امتعۀ تجارتی، دوری گزیند و همواره حالت یک انسان عادی را به خود بگيرد؛ اما حین انجام این کار، دقت به خرج دهد تا سبب وارد شدن اتهام به اسلام و شخصی معنویای که عضویت آن را دارد نگردد.
حیثیت شخص معنوی
بلی، ما نباید با افعال و کردار خویش مصداق تهمتها قرار گریم. زیرا در این عصر بیشتر از فردیت، شخص معنوی و حیات اسلامی مطرح است. حرکات و رفتار هر مسلمان به شخص معنوی و اسلام ارتباط داده میشود. بنابرین یکی از دعاهايی که همیشه آن را به زبان میآورم این است: «خداوندا! به خاطر رفتارها و حرکات ما برادران مسلمانم را مورد تحقیر قرار مده و آنها را شرمسار مگردان!...» اگر هر مسلمان روزانه هزار بار هم این دعا را بخواند، با توجه به شرایطی که ما در آن قرار داریم، باز هم کم خواهد بود. زیرا، در عصر حاضر رفتار نامناسب یک شخص، باعث کم آمدن همۀ انسانها میشود. انساني که حرکات نامناسب از خود نشان میدهد، همۀ مسلمانان را مورد سوء ظن قرار میدهد. کسانی که حالت او را میبینند، آن را عمومیت میدهند و میگویند: «اگر اسلام مفهومی میداشت، در حرکات و رفتاریهای پیروانش استقامت و تداوم ديده ميشود، اینها گرفتار چنین رفتار دوگانه نمیشدند». فلهذا آنانی که وقار و حیثیتی را که ویژۀ انسانهای مؤمن است در خود ندارند و به گفته «نجیب فاضل» گاه اینجا و گاه آنجا در گردشاند، نه تنها به اطراف خویش اعتماد بوجود نمیآورند، بلکه به خصوصیت مورد اعتماد بودن مسلمانان نیز صدمه وارد میکنند.
بدین لحاظ، عمل کردن مطابق مفهوم حدیثِ «إتقو مواضع التهم» (از جاهايي که شما را مورد سوء ظن قرار میدهد دوری کنید، از چیزهای که سبب تهمت میشود اجتناب نمایید)، امروزه بيش از گذشته دارای اهمیت حیاتی است. بلی، همانطوری که اجتناب از افعال و حرکات تهمتآور و سوء ظن برانگیز لازمی است، دوری جستن از مکانهای نامناسبي که سبب انجام افعال تهمت بر انگیز میشوند، نيز ضروري است. همچنان، دور بود از احساساتی که انسان را به مكانهاي نا مناسب ميكشاند و نيز خودداري از اسبابي كه با يك لقمه، يك كلمه، يك لحظه گوش دادن و يا هم يك بار تجسس زمينة دور شدن انسان از اصلش را فراهم ميسازد امريست بسيار مهم. هیچ شخصی حق ندارد که لکهای را به سیمای درخشان اسلام وارد سازد. بنابر آن، در حین اینکه میخواهیم «خود را صفر بسازیم، کم عمق نشان دهیم و مخفی نگه بداریم»، باید دقت بخرج دهیم تا از حال و افعالی که سبب ایجاد سوء تفاهم و شرمساری مسلمانان میگردد نیز دوری نماییم.
در زندگی پیامبر اکرم (صلى الله عليه و سلم) که در هر مسئله برای امتش نمونۀ مثال است، هیچ فعل و حرکت قابل نقد وجود ندارد. در حیات ایشان نه قبل از بعثت و نه هم بعد ازآن، هیچ عمل قابل بازپرس و هیچ حرکت قابل افسوس که از پي آن گفته شود: «ای کاش آن را انجام نمیداد»، به چشم نخورده است. قبل از بعثت و حتی بعد از سپری شدن نصف دورۀ بعثت، هنوز اساسات اخلاق اسلامی و قواعد دینی بطور کامل وضع نشده بود، فهلذا چگونه امکان داشت که تابلوی افتخار بشریت مطابق قواعد اسلامی زندگی کند و در پرتو اساسات دینی نمونۀ امتثال گردد. اما ایشان از همان دورۀ نخست حیاتش همواره مطابق ارزشیهای جهان شمول بشری عمل نموده و مطابق گفتۀ استاد[2] تا هنگام نزول وحی از اساسات دین ابراهیمی پیروی کرده و به عنوان یک حنیف کامل زندگی کرده است. سپس خداوند متعال، بالای صفت حنیف بودن، صفت حبیب بودن را نیز بر او افزود و رسول اکرم را رهبر همۀ بشریت ساخت.
بلی، انتقاد از هیچ یک از حال و حرکات ایشان در هیچ یک از دورۀ حیاتشان ممکن نیست. بنابرین، اگر امروز هم كسي بخواهد خود را کم عمق نشان دهد و مخفی نگه بدارد، راهي جز عيار ساختن عدودههاي در پرتو زندگی با سعادت رهبر اکمل (صلى الله عليه و سلم) ندارد. ایشان، در صورت لزوم، به خاطر برانگیخته نشدن حس حسادت دیگران آنگونه که مقتضی فطرف متواضع و حق پرست بود، حالت خویش را آشکا و ساخته، با تواضع قامتش خم شده است؛ اما آن آفتاب فضیلتاش هیچ حرکتی که امتش را رنجیده سازد از خود بجا نگذاشته است.
بناءً، امروز نیز اگر مردان ارشاد، از یکطرف میخواهند مخفی باشند، از طرف دیگر مكلفند تا از افعال و حرکاتی که باعث شرمساری مسلمانان میگردد اجتناب ورزند. بلی، در هنگام خلوت و راز و نیاز با خداوند متعال، باید عارف و عابدی دارای ژرفای نامحدود باشند و در مقابل مردم، خود را به عنوان انسان عادی نشان دهند. اما در خصوص حیثیت و شرف شخص معنوی ایکه منسوب بداناند، باید فوق العاده حساس باشند و از فرومایگیهای که سبب ایجاد سوء ظن میشود خود را فرسنگها دور نگه دارند.
ستارههای که به شکل کرم شب تاب نمایان میشوند
یک مؤمن خوب، در باطن و در مناسبتش با الله جل جلاله باید تا حد امکان مستحکم و عمیق باشد اما در ظاهر خود را مقصّی جلوه دهد تا از برانگیخته شدن کین، نفرت و غیظ دشمنان و حس حسادت دوستان جلوگیری کند. همانگونه که عميق بودن اما خود را کم عمق نشان دادن علامۀ مؤمن است، کم عمق بودن اما خود را شخصی دارای پهنای پنهان جلوه دادن علامۀ نفاق است.
بسا انسانهای هستند که در نظر مردم بزرگاند اما در نزد خداوند به اندازۀ بال یک پشه هم اهمیتی ندارند. برعکس، مطابق فحوای حدیث شریف، «بسا انسانهای ژولیده، طرد شده از عقب دروازهها و دور افتاده از نظر مردم، وجود دارند که اگر در خصوص مسئلهای به نام خداوند جل جلاله قسم یاد کنند، خداوند آنها در قسمهایشان دروغگو نمیسازد.» طالعمندان اصلی همین انسانهای مبرا هستند که «در ظاهر مقصّی اما در باطن معلّی؛ نه به مانند فواره بلکه مانند گرداب حالت معّما را دارند».
عمق نهاني داشتن اما خود را کم عمق نشان دادن که یک فضیلت است، مانند بسا مسایل دیگر صرف با ادأ کردن حق اراده و گذشت زمان حاصل میگردد. در اصل، انسان نه تنها خود را کم عمق نشان دهد، بلکه همیشه باید خود را کم عمق قبول کند. مثلاً، یک شاگرد قرآن، همواره باید این گونه احساس را با خود داشته باشد: «در مقایسه با محیطی که من پرورش یافتم، میتوانستم انسان جدیتری باشم. خداوند متعال برای من یک خانوادۀ متدین و پدر و مادر مسلمان نصیب کرده است؛ در اطرافم انسانهای بزرگ وجود داشت. بارها از فضای پر تلون دوستان خدا هنگامی که به آنسوها سفر میکردند استفاده کردم. برای اینکه بتوانم مؤمن خوبی شوم، تمامی امکانات نزدم مهیا بود؛ حتی به حدی که در محیطی با چنین امکانات فراوان یک مرکب هم میتوانست انسان شود. افسوس، به جایی که باید میرسیدم، نتوانستم برسم. اگر از الطاف الهی که به شکل باران شدید بر سرم میبارید استفاد میکردم، اکنون سویۀ بلندتری میداشتم؛ در وقت بلند کردن سرم میتوانستم هیکل با عظمت اسرافیل را مشاهده کنم؛ در هنگام سجده میتوانستم عرش معلا را لمس کنم. حالانکه هیچ یک از این خصوصیات در وجود من نیست، افزون بر آن، در مقابل معنا حالت بستهای دارم. پس بدان معناست که، آن همه امکانات را به هدر داده ام؛ فلهذا من فقط صفر هستم.
حاصل کلام، خوشبختانی که مظهر محبت خداوند قرا گرفتهاند، افزون بر آراسته بودن با تقوا و مستغنی بودن از ماسوا، دستور «انسانی در میان انسانها بودن» را در دلهای خویش جاگزین ساخته با وجود داشتن ژرفا و پهنای پنهانی در میان انسانها تا حد امکان خویشتن را مقصّی جلوه میدهند. آنها، در لحظۀ تنهایی با وجدانهایشان، به لحاظ دنیای باطنی، ژرفترینژرفها اند؛ اما، در میان مردم همواره خود را به عنوان یک انسان عادی نشان میدهند و در خدمت قرآن و ایمان سهم فعال دارند که این هم نشانهای از پختگیشان است. مناسبات شان به خداوند جل جلاله را بطور ارادی مخفی نگه میدارند؛ تجلیات و الطاف الهی را به مانند ناموس خویش حفظ مینمایند. احوال فوقالعاده را که به گونه غیر اختیاری برایشان رونما میگردد، با حرکات و اداهای متفاوت به طرف دیگری نسبت داده و در حالی که ستارهاند خود را به شکل کرم شب تاب نمایش میدهند. با آنکه در آسمان و زمین به عنوان بندههای گزیده مورد ستایش قرار میگیرند اما با اندیشة خود ملامتی همواره خود را صفر میسازند. حتی در میان آنها قهرمانانی نیز وجود دارند که، هر لحظه خداوند را یاد میکنند، انانیت خویش را کاملاً از یاد برده و خویشتن را کاملاً فراموش کردهاند ... نیکیهای خویش را از دیگران پنهان میسازند و به آن نیز اکتفا نکرده تلاش میورزند از خود نیز مخفی نگه بدارند و همواره در هراس اند تا نیکیهايشان مطرح نشود... اینها اند بندههای محبوب خداوند جل جلاله....
[1] استاد بدیع الزمان سعید النورسی. (مترجم)
[2] بدیع الزمان سعید النورسی. (مترجم)
- Created on .